دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
در سوریه طرف های درگیر درکی متفاوت از میدان رزم، اهداف و دستاوردهای آن دارند و این، نبردها را هم چنان بلاتکلیف نگه داشته است. اسد می جنگد، چون راه بازگشتی برای خود باقی نگذاشته است. روسیه از اسد حمایت می کند، تا زمانی که دست بهتری برای معامله با غرب پیدا کند. حزب الله لبنان می جنگد، چون به همراه تنها متحدش، ایران کاملاً تنها و منزوی در منطقه مانده است و برای خود آینده ای روشن نمی بیند. نیروهای مالکی و شبه نظامی عراقی در سوریه می جنگند، چون به مالکی وعده در مسند قدرت ماندن داده شده و شبه نظامیان عراقی، مواجبی مزدوری دریافت می کنند و خلاصه ایران، حامی اسد می ماند، چون ملایان و پاسداران ایران تصور می کنند که همه چیز را با زور و پایبندی به زور می توانند بدست آورند، حتی خداوند را!؟ مردم سوریه می جنگند، چون نه تنها از استبداد خسته شده اند، بلکه جانیان اسد هیچ راه دیگری به جز آن برایشان باقی نگذارده اند. ارتش آزاد سوریه می رزمد، چون زمانی که در ارتش اسد بوده، با چشمان خویش جنایتی دیده که وجدان شان را راحت نگذاشته است و رزمندگان سوری می جنگند، چون برخی ازآنان، دفاع از طرف مظلوم را یک وظیفه انسانی و برخی یک وظیفه دینی برای خود می بینند.
در نقطه مقابل، آمریکا شاهد بهترین سناریوها برای خود در سوریه بوده، بدون آن که حتی یک سرباز آمریکایی در جنگ بمیرد؛ حکومت اسد را نامشروع و فاقد حاکمیت یافته، حزب الله و سران بسیاری از پاسداران ایران را در سوریه هلاک شده دیده و بیش از ۱۲ هزار نفر از نیروهای القاعده و بعضاً از سران تحت تعقیب شان (از جمله شخصی که بن لادن دوم خوانده می شد) تنها در این مدت در سوریه کشته شده اند؛ چیزی که در تمام این سال های نبرد پس از یازده سپتامبر، آمار تلفات وارده به تروریست ها حتی به گرد آن هم نمی رسد. از منظر غرب، اسد مدت هاست سقوط کرده و اگر کسی تاکنون به او خبر نداده، مشکل اوست و غرب به دقت بدنبال آن است تا حزب الله و به خصوص ایران در محاصره اقتصادی را در سوریه زمین بزند. چون هر ماه که می گذرد، حکومت ایران ناگزیر است که حقوق ارتش و مزدوران اسد را به دلار بپردازند و حالا حزب الله لبنان و مزدوران عراقی نیز بدان ها اضافه شده اند. هزینه سلاح های خریداری شده از روسیه توسط سوریه را نیز ایران می پردازد و علاوه بر آن، تجهیزات و سلاح هایی که مستقیم از ایران به سوریه باید هزینه شوند. وضعیت اقتصادی رژیم اسد نیز مدت هاست که وخیم است و ایران ناگزیر به تزریق پول یا به شکل بلاعوض یا وام به سوریه است و این در حالی است که حلقه تحریم های آمریکا و متحدان اش هر روز به ایران تنگ تر می شود و همین حالا تأثیر آن بر اقتصاد کشور، بازار ارز و مردم به شدت ناراضی ایران کاملاً روشن است و مدام شرایط را وخیم تر می سازد. در کنار این ها، حزب الله نیز با حمایت هایش از اسد و جنایت هایش در نخستین ماه های نبرد سوریه، افکار عمومی عربی را باخت و پس از در اولویت گذاشتن منافع اسد نسبت به لبنان، دولت ائتلافی اش سقوط کرد و با دخالت مستقیم نظامی در هفته های اخیر در گرداب سوریه دارد دست و پا می زند تا غرق شود؛ از نظر تلفات انسانی و تجهیزاتی، مادی و معنوی، دولتی و مردمی سوخته است.
مسئله اصلی اگر از منظر اسد و حامیان اش و همین طور رزمندگان سوری “زمین” است، از منظر استراتژیست های آمریکا و غربی “زمان” است. سوریه به قیفی بدل شده که چون گردابی تروریست های همه جای دنیا را به سوی خود می کشد و چه بهتر که آنان را با نیروهای اسد، حزب الله و پاسدار ایران درگیر می سازد و جنگ اگر با تصرف تمامی مناطق حکومت اسد و شهرها پایان یابد، یعنی مجازات اینان پایان می یابد؛ پس برای تداوم آن مسأله نه زمین، بلکه زمان است که تداوم شکست دشمنان آمریکا بدست یکدیگر را رقم می زند.
جالب آنجاست که پاسداران و حزب الله و نیروهای مزدور اسد آنقدر ناشی اند که هنوز متوجه نیستند، چرا آمریکا عجله ای برای گرفتن مناطق بیشتر توسط ارتش آزاد سوریه ندارد و صبورانه منتظر نشسته تا عامل زمان، حساب کار اسد و حامیان اش را کف دست شان بگذارد. آن گاه تداوم جنگ برای تصاحب زمین تنها به معنی تلفات بیشتر برای دشمنان آمریکا خواهد بود و جالب تر آن که نیروهای حامی اسد که از نظر نفرات به شدت در مضیقه هستند، بدنبال تسخیر زمین هستند و آن به شدت بر تلفات انسانی شان می افزاید و این هم گواه روشن دیگری که حتی دروس نظامی شان را نیز درست یاد نگرفته اند. از طرفی، این خرید زمان بدون هزینه نبوده و آمار تلفات انسانی و مردم سوریه را نیز بالا برده و همین طور مایحتاج ضروری و کمک های پزشکی و دارویی؛ پس آمریکا و غرب میزان کمک های انسانی و پزشکی را هر چه بیشتر بالا می برند.
علاوه بر این ها، نبرد در سوریه حالت اسفنجی پیدا کرده و درست همچون یک اسفنج که به میزان مشخصی اگر آب به آن اضافه کنید، آن را جذب کرده و تغییر حجم نمی دهد، نبرد در سوریه با تغییراتی محسوس از نظر نیروهای انسانی و تجهیزات در تغییر کفه ترازو به نفع دیگری، تغییر محسوسی نمی کند و برای پیروزی قاطع یک طرف بر دیگری، به یک ارتش با قابلیت های بسیار بالاتر نیاز است. یعنی برخلاف تصور نادانان ایرانی و حزب الله، افزایش نیروهای انسانی و تجهیزات اسد در سوریه نتیجه جنگ را تغییر نمی دهد. شما می بینید که مدت هاست که از تصرف یک منطقه به عنوان پیروزی استراتژیک یاد می شود، اما پس از مدتی یا آن منطقه کامل بدست نیروهای اسد نمی افتد یا تغییری در موازنه جنگ نمی دهد؛ اوائل از نبرد حلب به عنوان پیروزی استراتژیک یاد می شد، سپس دمشق و اخیراً القصیر؛ اما نیروهای اسد نتوانسته اند در هیچ یک از آن ها پیروزی معناداری یابند و نبردها همچنان فرسایشی بین دو طرف در جریان اند و بیشتر به نظر می رسد که برای شکست بن بست جنگ در ذهن شان نیاز به آن دارند تا چنین تصور کنند که هر پیروزی پیش رو سرنوشت جنگ را تغییر داده و تعیین می کند! از آن عجیب تر، طرح این ادعاست که تصرف مناطق بیشتر موجب می شود تا هر طرف دست بالاتری در مذاکرات داشته باشند! مگر دو کشورند که با هم می جنگند که تصرف بیشتر مناطق، موجب گرفتن امتیازات بیشتر شود!؟ در یک کشور سوریه برای انتقال قدرت توسط نیروهای دولتی با نیروهای مردمی وارد جنگ شده اند و مثلاً تصرف مناطق بیشتر موجب می شود که رزمندگان و مردم سوریه بپذیرند تا اسد در حکومت باقی بماند؟ چون بخاطر تصاحب زمین های بیشتر نیست که مردم و رزمندگان سوری بر علیه اسد می جنگند، بلکه می جنگند چون از کشتار و آورگی و تجاوز و شکنجه از رژیم اسد، زندگی شان نبود شده است. این که تصرف مناطق بیشتر موجب دست بالای یک طرف می شود، تصوری است کلیشه ای که در مورد وضعیت سوریه صدق نمی کند.
اما طرف مقابل شان حسابی حرفه ای است و تا زمانی که تداوم جنگ دشمنان اش بر علیه هم به نفع اوست، اجازه می دهد تا طرف دیگر به پیروزی های ذهنی اش ادامه دهد و زمانی بفهمد که چه بر سرش آمده که دیگر خیلی دیر شده باشد؛ حتی ممکن است آمریکا بپذیرد که اسد تا سال ۲۰۱۴ بر سر قدرت بماند، با این هدف که جنگ طرف های درگیر در سوریه با خسارات بیشترشان ادامه یابد. چون وقتی اوباما نمی خواهد به ایران حمله نظامی کند، باید به طریقی آن را از دست یابی به سلاح هسته ای ناتوان یا منصرف سازد و فشار تحریم های اقتصادی با افزایش تصاعدی کمک های مالی و مادی به رژیم سوخته اسد و حزب الله، بهترین گزینه برای زمین زدن ایران و حزب الله برای اوباماست. مهمتر از همه، اوباما برگ های سرِ حکم اش را پیش خود نگاه داشته تا هر وقت که نیروهای حامی اسد بخواهند به پیروزی های غافلگیر کننده ای بر علیه رزمندگان سوری دست یابند، آن ها را رو کند: حملات کوبنده موشکی و از راه دور که تمامی مراکز قدرت اسد را با خاک یکسان می سازد. آن درست مثل این است که در بازی ورق، یک طرف “برگ های سر حکم اش” را از ابتدا اصطلاحاً “لازم” نمی کند و نزد خود نگه می دارد تا در حالی که پیروزی اش قطعی است، می گذارد بقیه برگ ها بازی شوند و در آخر بازی است که آنان را روی میز می گذارد و در طول این مدت از “زمان” خریده شده استفاده می کند.