در حالی که افکار عمومی همچنان درگیر انتشار تصاویر عروسی ۱.۴ میلیاردی دختر علی شمخانی در هتل اسپیناس پالاس است، موجی از اخبار ساختگی درباره بازداشت پژمان جمشیدی به اتهام تجاوز در فضای رسانه‌ای پخش شده است. این اقدام آشکارا تلاشی سازمان‌یافته برای منحرف کردن افکار عمومی از رسوایی اشرافیت مسئولان نظام است.

انتشار همزمان این اخبار ساختگی که بدون هیچ سند معتبری نام بازیگر سینما پژمان جمشیدی را با اتهامات سنگین مرتبط می‌کند، مصداق بارز عملیات روانی علیه مردم و سوءاستفاده از اعتماد عمومی است. آخرین خبر حکایت از این دارد که پژمان جمشیدی، به بخش قرنطینه واحد ۳ زندان قزل‌حصار منتقل شده است. زمان انتشار این خبر، درست پس از جنجال مراسم پرهزینه عروسی فرزند علی شمخانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، توجه‌برانگیز است. در حالی که تصاویر منتشر شده از مراسم عروسی خانواده شمخانی، تناقض آشکار میان شعارهای ساده‌زیستی مسئولان و سبک زندگی اشرافی برخی از آنان را نمایان ساخته، انتشار خبری با این حجم از حساسیت درباره یک چهره شناخته شده هنری، می‌تواند به عنوان ابزاری برای انحراف افکار عمومی تلقی شود.

جامعه هوشیار ایران باید این الگوی تکراری انحراف افکار عمومی را شناسایی کرده و اجازه ندهد حیثیت و آبروی افراد بی‌گناه قربانی پنهان‌کاری‌های سیاسی شود. مسئولان باید به جای فرافکنی و قربانی کردن دیگران، پاسخگوی شکاف عمیق میان گفتار و کردار خود باشند.

انتشار همزمان اخبار بی‌اساس علیه چهره‌های هنری، آن هم دقیقاً در بحبوحه رسوایی‌های مالی مسئولان، نمی‌تواند تصادفی باشد! این الگوی سیستماتیک که بارها و بارها تکرار شده، بخشی از یک مهندسی خبری حساب‌شده است. مسئله اینجاست که بدون ارائه کوچکترین سند قضایی، آبروی یک هنرمند را به راحتی آب خوردن قربانی می‌کنند تا افکار عمومی از پرسش‌های اساسی منحرف شود:

  • چگونه در کشوری که مردم با فقر دست و پنجه نرم می‌کنند، عروسی میلیاردی برگزار می‌شود؟
  • منابع مالی این تجملات از کجا تأمین شده است؟
  • چرا کسانی که شعار ساده‌زیستی می‌دهند، در عمل زندگی اشرافی دارند؟

این شیوه فریبکارانه، نشانه استیصال و درماندگی در برابر قضاوت افکار عمومی است. وقتی پاسخی برای تناقض‌های آشکار وجود ندارد، تنها راه باقی‌مانده، پرتاب نارنجک‌های خبری انحرافی است تا در دود و آتش آن، حقیقت پنهان بماند.

مردم ایران هوشیارانه این بازی رسانه‌ای را شناسایی کرده و اجازه نمیدهند حیثیت افراد بی‌گناه قربانی سرپوش‌گذاری بر فساد ساختاری شود. مسئولان باید بدانند دوران فریب افکار عمومی با این شگردهای نخ‌نما به سر آمده است. به جای قربانی کردن دیگران، باید پاسخگوی شکاف عمیق میان ادعاها و عملکردشان باشند. جامعه‌ای که یک بار فریب بخورد، بار دوم هوشیارتر خواهد بود.

این شیوه خبررسانی که در آن نام کامل یک هنرمند شناخته‌شده با اتهامات سنگین مرتبط می‌شود، پیش از آنکه دادگاه صالحی در این خصوص رأی صادر کند، مصداق آشکار نقض حقوق شهروندی و تخریب حیثیت عمومی است.

اصل ۳۷ قانون اساسی و ماده ۱۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر صراحتاً بر اصل برائت تأکید دارند. طبق این اصل، هر فرد تا زمانی که جرم او در دادگاه صالح اثبات نشده، بی‌گناه محسوب می‌شود. انتشار چنین اتهاماتی در فضای رسانه‌ای، پیش از اثبات قانونی، نه تنها این اصل را نقض می‌کند، بلکه می‌تواند به دادرسی عادلانه آسیب برساند.

رسانه‌ها باید به جای دامن زدن به فضای هیجانی و احساسی، اجازه دهند نهادهای قضایی با آرامش و دقت به موضوع رسیدگی کنند. همچنین، افکار عمومی باید از قضاوت‌های شتابزده پرهیز کرده و اصل برائت را محترم بشمارند.

مقاله قبلیخامنه‌ای در توئیتی خطاب به آمریکا: “چه اختیاری دارید برای کشوری با صنعت هسته‌ای تعیین تکلیف کنید؟”
مقاله بعدیجمهوری اسلامی با سرعت در حال بازسازی سایت مشکوک هسته‌ای پارچین است
پوریا نژادویسی
پوریا نژاد نژادویسی: مردی که با تصاویرش، زشتیِ نظام را عریان کرد پوریا نژاد نژادویسی از دل دستگاه رسانه‌ایِ رسمی برخاست — اما آثارش نه بزکِ قدرت، که آینه‌ای خُردکننده از تناقض‌ها و جنایت‌های سیستم بوده‌اند. او، به‌جای پوشاندن، با دقتی تلخ و بی‌پرده، نقاط ضعفِ ساختار را نمایان ساخت؛ همان نقاطی که نظام می‌کوشد پشتِ روایت‌های رسمی و نمایش‌های ساختگی پنهانشان کند. - در قاب برنامه‌هایی چون "دختران فراری پارک ملت"، او نه فقط آسیب‌ها را نشان داد، بلکه علت‌ها را — فقر، سرکوب اجتماعی، تهمت و تحقیر زنان — جلو چشم گذاشت. تصویری که او ثبت کرد، دیگر قابل تبدیل به شعارهای پوشالی نبود: نوجوانان و زنانِ رهاشده، سند زنده ناکارآمدی و خشونت‌زای نظم حکومتی بودند. - فیلم آموزشیِ انتخاباتی که او ساخت، بدل به استندآپ تراژیکِ یک انتخابات نمایشی شد. آموزشی برای مشارکت در نمایشی که نتایجش پیش‌ساخته است؛ خودِ وجودِ چنین آموزشی، اعترافی به پوچیِ مشروعیتِ ادعاشده بود. - پوششِ بحران‌ها — از زلزله بم تا سفرهای خامنه‌ای — ثبتِ ژست‌های نمایشی و فاصله‌گیریِ حکمرانی از مردم را به نمایش گذاشت. صحنه‌ها نشان دادند که اولویت دستگاه، مرمت تصویرِ قدرت است نه نجات جان و کرامتِ مردم. پوریا با همان ابزار و مکانیزم‌های پروپاگاندا، تصویری ساخت که نظام از بیانش وحشت دارد — نه به‌خاطرِ تمجید یا دفاع، بلکه چون این تصاویر حقیقتِ زشتِ نظم را بدون مهیا کردنِ پرده‌های فریبنده نشان می‌دهند. او ناخواسته یا آگاهانه، به راویِ سندِ سقوطِ اخلاقی و سیاسیِ یک ساختار تبدیل شد؛ کسی که با هنر و ثبت واقعیت، چهرهٔ منحوسِ نظام را برای تماشاگرانش عریان کرد.