دولت جدید پاکستان از تهدید تا فرصت؛ کمربند سبز یا کمربند انفجاری در راه است؟!

0
155

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

اشاره: روزگار غریبی است؛ گرچه تا دنیا دنیا بوده، همین بوده! مدتی پیش بود که نواز شریف به زندان افتاد و مشرف قدرت را در پاکستان بدست گرفت و اینک مشرف از انگلستان آمد و در حالی که امید به کسب دوباره قدرت داشت، ناباورانه در پاکستان راهی زندان شد و نواز شریف طی انتخابات دوباره رئیس دولت گشت. این در حالی است که آن دو در نخستین مواجه شان، در تصاحب قدرت و حذف دیگری، به اندازه تنها یک تماس تلفنی فاصله داشتند: آن هم زمانی که نواز شریف، مشرف را عزل کرد و مشرف پس از ورود به فرودگاه متوجه شد و در حالی که تنها دقایقی بیش با بازداشت فاصله نداشت، توانست از فرودگاه با فرمانده نظامی زیردست اش تماس بگیرد و بدنبال آن، ارتش کودتا کرد و ورق به نفع او، البته برای مدتی برگشت.

در دنیای سیاست عمدتاً بازنده داریم و کمتر برنده ای یافت می شود که بسیار نادر اند. نواز شریف و دولت اش اینک یک فرصت بزرگ و تاریخی برای پاکستان و همزمان یک تهدید دهشتناک نه تنها برای پاکستان که چه بسا برای منطقه است. فرصت و تهدید برای شریف همان کارهایی است که قبل از کودتا دنبال می کرد و نیمه کاره ماند. صلح با هند و برطرف نمودن اختلافات تاریخی اش با آن کشور، به خصوص در مورد کشمیر، آن فرصت بزرگ تاریخی است. اما تهدیدش بسیار خطرناک تر است و اگر امروز مقامات پاکستانی هوشیاری به خرج نهند، بار دیگر قربانی یک نقشه دیگر برخی از سیاستمداران غربی می شوند و طرحی مشابه “کمربند سبز” را که در زمان جنگ سرد به منطقه تحمیل کردند و هنوز که هنوز است، منطقه و جهان دارد تبعات آن استراتژی صد در صد اشتباه را پس می دهد، می خواهند دوباره طرحی مشابه آن، برای تقابل غرب با چین، راه بیاندازند که باز تقویت اسلامگرایان تندرو در دستور کار باشد. هدف همچون طرح کمربند سبز به ظاهر کمک به تجزیه کشور هدف است (قبلاً شوروی و اینک چین)، اما همان گونه که در دوران جنگ سرد دیدیم، نه تنها اسلام گرایان تندرو کوچکترین تأثیری در فروپاشی کمونیست و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی نداشتند، بلکه حتی پس از آن نیز تندروهای اسلامی در چچن موجب شدند، همان خودمختاری را نیز که از آن برخوردار بودند، از دست بدهند. البته، تیمی که دسته گل “طرح کمربند سبز” را به آب داده، در پنهان بدنیال هدف دیگری است و بارزترین دلیل اش نیز همین است که طرح مذکور نه تنها موفق نبود، بلکه بحرانی بزرگ حتی برای غرب و تمامی جهان پدید آورد که هنوز از آن رها نشده است؛ طراحان خطرناک مذکور، بدین سبب به فکر احیاء طرح شکست خورده تقویت اسلام گرایان افتاده اند، چون هدف اصلی و پنهان شان چیز دیگری بود: تشکیل اتحاد جماهیر بربریت اسلامی در خاورمیانه به منظور چپاول تمامی ثروت و انرژی و منابع طبیعی این کشورهای غنی از طریق تسلط کامل موساد بر نهادهای امنیتی شان. یعنی درست پروژه ای که اینک در ایران پیاده شده و یک چپاول سیستماتیک از طریق نهادهای امنیتی ادامه دارد و در حالی که مردم در فقر زندگی می کنند، برای گرفتن صدقه بیشتر به هر خواسته حکومت دست نشانده به ظاهر اسلام گرا تن دهند.

اشتباه بزرگ دوران دولت نواز شریف آن بود که به خصوص در آن اواخر نه تنها با طالبان مصالحه کرد و به خواسته های شان تن داد، بلکه حتی بدان ها میدان داد و این هم نتیجه اش که حالا و حالاست که مردم پاکستان با چنین اسلام گرایانی منفجر شوند. البته برای چنین مصالحه ای، نظامیان و سیاستمداران پاکستانی از طرف غرب تحت فشار بودند، اما اگر قبلاً آن مقاومت قادر بر اثرگذاری به نظر نمی رسید، اینک با این افتضاحی که طرح کمربند سبز بار آورده، مقامات و سیاسمتداران خاورمیانه کاملاً دست بالا را دارند تا در مقابل هر نوع خواسته غرب و به خصوص نهادهای امنیتی شان مقاومت نشان دهند. آنان باید بفهمند که قرار نیست پاکستان یا سایر کشورهای منطقه، خود را آتش زنند تا شاید چین کمی درهایش را باز کند یا تظاهراتی در ایالات مسلمان نشین چین (شین جیانگ اویگور یا سین کیانگ اویغور) به وقوع بپیوندد. به هر میزان که تاکنون دسته گل به آب دادند، کافی است، مگر این که هوس یازده سپتامبری دیگر کرده باشند! در میان مقامات غربی در این خصوص هنوز اختلاف وجود دارد و لابی ای که توسط اسرائیل حمایت می شود، پس از سرخوردگی در پروژه “اتحاد جماهیر بربریت اسلامی” بر اثر فروپاشی کمونیست، دوباره به شدت بدنبال متقاعد کردن سایر سیاستمداران غرب و به خصوص آمریکا است که اینک زمزمه های مصالحه با طالبان را می شنوید. از یک طرف، پیشرفته ترین طرح های نظامی و حساس غرب را به چین می فروشد و از طرف دیگر، با بزرگنمایی خطر چین می خواهد آمریکا را متقاعد کند که راه حل پیش آن هاست؛ متأسفانه مواضع غیرقابل انعطاف و تحریکات ناپخته اخیر چین نسبت به اختلافات کوچک ارضی با همسایگان به همراه احتمال واکنش های نظامی، موجب شده تا مواضع لابی “کمربند سبزی دیگر” تقویت شود و حداقل آمریکا حضور استراتژیک اش را از خاورمیانه به شرق دور منتقل ساخته است. یعنی دقیقاً همان کاری که تیم برژنیسکی –طراح کمربند سبز- برای پذیرش رژیم ملاها به جای شاه در ایران توسط کارتر و دولت آمریکا انجام داد و آنان را فرصتی برای قیام های مذهبی و حتی تجزیه شوروی سابق وانمود کرد. بلی، یک توطئه خاموش دیگر در راه است که اینک تنها زمزمه هایش بلند شده و در حالی که به نظامیان پاکستانی باج می دهند تا خسته نشده و به سازماندهی و کمک به طالبان ادامه دهند تا غرب از جنگ با آنان ناامید شده و به مصالحه با آنان تن دهد، سپس طرح تقویت اسلامگرایان برای تهدید چین را در دستور کار قرار خواهند گرفت. طیفی از آنان نیز برای این که متوجه مقاومت افکار عمومی غرب و سیاستمداران با هر خطر جهانی اسلام گرایان هست، می خواهد تحت عنوان اسلام “الگوی ترکیه” برای تقویت در آسیای میانه، تابوی تقویت اسلام گرایان را بشکند و سپس تندروها از پل میانه روها بالا روند و قدرت را در دست گیرند؛ یعنی باز مشابه وقایع انقلاب ایران و همچنین مسیری که اینک اسلام گرایان مصر طی می کنند. البته این استراتژیست ها به خوبی واقف اند که آسیای میانه کجا و ترکیه کجا و آن ها از نظر فرهنگی، اجتماعی و حتی تاریخی زمین تا آسمان با هم فرق می کنند (حتی ترکیه با هیچ یک از همسایگان اش قابل مقایسه نیست) و ترکیه در جوار اروپا و پس از یک دوره اسلام زدگی پس از فروپاشی عثمانی به سر می برد و کشورهای آسیای میانه تو گویی تازه به قرن بیستم پا گذاشته اند و بسیار مستعدند تا پیشرفته ترین نظریات را به خطرناک ترین برداشت های متعصب و متوحش اسلامی بدل کنند؛ هم چنان که طالبان و القاعده و تکفیری ها در خاورمیانه می کنند. مقامات ترکیه باید با کمک به تقویت جامعه مدنی کشورهای آسیای میانه و کمک به اصلاحات و مبارزه با فساد اداری و همین طور برنامه های توسعه ای موفق با کشورهای آسیای میانه تعامل داشته باشد و به هیچ وجه به تقویت اسلام گرایان در آنجا مبادرت نورزد که پا گذاشتن در دام دیگری است و طمع یک نگاه جاه طلبانه را می تواند به این تله بکشاند. تحول در چین نیز همچنان که در شوروی سابق اتفاق افتاد، نه با خواسته های تجزیه طلبانه، بلکه طی شکافی در رأس حاکمیت به وقوع می پیوندد که تازه اگر اسلام گرایان از آن شکاف استفاده کردند و به قدرت رسیدند، غرب باید نگران باشد که از چاله به چاه افتاده و حالا آن ها تهدیدی برای جهان هستند و همان سیطره چین بر آنان بهتر بود. تحولات فردا در عرصه دولت-ملت ها، نه بر اساس دین و مذهب و نه ملیت و قومیت، که بر اساس “هویت” خواهد بود و از این روی، یک هویت متکثر را در گستره مشترک فرهنگ جهانی شکل خواهد داد که در آن فردیت متمایز و آزاد هر انسان، به دور از تعصب و تبعیض، در کنار خواسته ها و آرمان های بلند انسانی و جهانی نمود خواهد یافت.

نواز شریف باید در راه مبارزه با تروریست، نخست بستن تمامی مکتب خانه ها و کلاس های مذهبی اسلامی را کلید بزند که کشتگاه تروریست هستند و سپس به سراغ کسانی رود که از مکتب خانه ها بیرون آمدند و بمب و کمربند انفجاری دست گرفتند. در تمامی کتب درسی آموزش و پرورش باید تغییراتی اساسی داده شود و اسلام به مثابه یک دین متعادل و به دور از هر گونه اجبار و کاملاً اختیاری مطرح شود (یادمان نرود که کاملترین دین، “انسانیت” است که مبتنی بر وجدان –فطرت- است و در هسته همه ادیان نهفته است) و به جای تأکید بر شریعت و محاربه، بر کمک به همنوع، گذشت، مدارا و بردباری و محبت و رحمت اسلامی تأکید شود و به جای تأکید مبالغه آمیز بر نقش اسلام در تشکیل و استقلال کشور پاکستان، بر نقش پررنگ گاندی و تصمیم تاریخی اش در مقابله با خشونت هندوها نسبت به مسلمانان شبه قاره که تازه استقلال یافته بودند، متمرکز شود. مشتی یاغی، راهزن، متعصب و آدم کش را که به غلط به عنوان قهرمان در کتب درسی خاورمیانه آمده، همان گونه که بودند معرفی شوند و کسانی که در پیشرفت و بهبود وضعیت مردم و رسیدن به اهداف بلند اجتماعی و آرمان های بلند انسانی بدون توسل به خشونت موفق بودند، برجسته گردند. باید تغییراتی اساسی در نهادهای امنیتی پاکستان (ISI) نیز داده شود؛ به خصوص باندی که طالبان و سایر تندروهای اسلامی را آموزش، سازماندهی و برنامه ریزی می کنند و تا پاکستان از شرّ آن باند امنیتی و نظامیان پشت صحنه ای که ایشان را حمایت می کنند، رها نشده، وضع آن تغییری نمی کند و تنها ناامیدی است که برای مردم باقی می ماند و فضا را برای حسرت و نفرت باز می کند که به خشونت و ترور دامن می زند.

مقاله قبلی…و اینک در نقاط عطف شطرنج خاورمیانه؛ جستجوو شکار
مقاله بعدیحرکات درست ائتلاف سوریه؛ از مذاکرات تا میادین نبرد
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.