در انتظار آرامش باشیم یا طوفان؟!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
227

بدون پرداختن به هیچ پیش تعریفی، بدیهی است که ظاهر هر دو واژه (آرامش و طوفان) ، بیانگر خصلت های مفهوم ذاتی خودشان هستند. آرامش، هر چند هم که نسبی بوده و کامل نباشد؛ برای همگان لذت بخش و ایده آل است. این خصیصه هم فردی و هم اجتماعی نعمتی است؛ که به راحتی نصیب نوع بشر نگشته و نمی گردد. مگر آن که آنها از پیش، زیربنای دستیابی به چنین موهبت والائی را، در زمینه های مختلف زندگی خود، و در طول و عرض دامنه های زندگانی سراسر متحول و ناپایدار خویش آماده نموده باشند. تا از مواهب آن نیز برخوردار گردند. اما طوفان، در هر مقوله ای که جلوه گر بشود. از آنجائی که ذات اش آمیخته به منفی بودن و برهم ریختن همه خوب ها و بدها است. در هر معنائی هم که به وجود بیاید و مورد استفاده قرار داده بشود. باز هم نامساعد و آزار دهنده است. زیرا، موردی مانند « طوفان محبت » !!! هرگز دارای هیچگونه معنای مثبت و موافق طبع همگان نیست. یا « طوفان خدمت » ؟ همانگونه که ملاحظه می فرمائید؛ چنین طوفانی هم باز ارزش مفید و مثبت بودن را نزد کسی تداعی نمی کند. بنابراین، آنچه که در پیش روی ملت ایران گسترده بشود. نیاز به درک مفاهیم اصلی این دو مورد دارد. تا که بتوان به یک نتیجه درست و کامل و منطقی و منطبق با حقیقت دست یافت!!

چه بخواهیم و چه نه؟ آنچه که در این جهان بسیار بزرگ روی می دهد. به نسبت امکان ارتباط شان با آنچه که در ایران کنونی می گذرد. بر روی یکدیگر تاثیرات فراوانی خواهند داشت. مخصوصا در رابطه با مسایل و رویدادهای سیاسی در دنیا، که تقریبا همگی شان، به نوعی با مسایل کنونی ایران، ارتباط های مستقیم یا غیر مستقیم دارند. این مقوله مؤثرتر و احتمالا مخرب تر هم خواهد بود و شد. چنانچه ملت فقط، به بهت زده شدن در برابر رویداهای گیتی، و نتیجه ای که آنها بر میهن شان دارند تمرکز داشته باشند؟!

در مصاحبه مطبوعاتی دو ریاست جمهوری آمریکا و فرانسه، که در جریان نشست گروه ۷ در فرانسه برگزار گردید. سخنانی از سوی این دو شخصیت سیاسی در پاسخ به خبرنگاران مطرح شدند؛ که موجب آشکار گشتن، شعله های کم و بیش مخفی آتش اختلافات درونی، میان سرکردگان ننگ آفرین حاکمیت استبدادی رژیم جنایتکار آخوندی در ایران شده اند!

کردار و سخنان کسانی، که از دو موضع مخالف همدیگر، و از دو درجه و مقام نسبتا نزدیک به یکدیگر هستند. ولی خودشان به تنهائی و بدون صلاحدید اربابانی که دارند. قادر به انجام دادن هیچ کاری هر چند کوچک در کشور نمی باشند. اخیرا مواضعی را در نظر گرفته و به آنها پرداخته اند؛ که نه زیاد برای خودشان مفید است؛ و نه کم ترین تاثیری هم در نوع زندگی مردم کشور دارد. زیر تاثیرات سخنان مطرح شده از سوی دونالد ترامپ و امانوئل ماکرون، در پاسخ به پرسش های خبرنگاران، چنان قافیه همه غزل ها و قصیده های خودبینی های مکررشان به تنگ آمده است؛ که با ایما و اشاره و طعنه و کنایه هائی، که در واکنش های خویش، هم نسبت به حرف های دو رئیس جمهور فرانسه و ایالات متحده، و هم نسبت به آنچه که از پیش در دل داشتند و فرصت بیان آنها پیش نیامده بود. آنچه که « دل تنگ شان می خواست » را، در ظاهر امر برای مخاطبان خود، و در باطن، جهت رساندن پیام های ناخشنودی شان از همدیگر را مطرح ساخته اند؛ که بی نتیجه و بدون تاثیر بودن شان، کم ترین شک و شبهه ای را برای دیگران به وجود نخواهد آورد. که آقایان بازهم در صدد فریب دادن این مردم ساده انگار می باشند !

حسن روحانی رئیس جمهوری دولت زبون حکومت ضد بشری آخوندی، با بیان دیدگاه اش نسبت به سخنان آقای ماکرون، در مورد وساطت وی جهت ایجاد امکان ملاقات رؤسای جمهوری آمریکا و جمهوری بی خردان اسلامی به خبرنگاران گفت. چنین پاسخ داده است: « هرگونه تحول در رفتار ما با آنهائی که تحریم کردند؛ از توبه آنها آغاز می شود. بدون بازگشت از تحریم، قفل تعامل باز نخواهد شد. دنبال حل مشکلات، از روال منطقی هستیم نه عکس گرفتن. اگر کسی بخواهد با حسن روحانی عکس بگیرد؟ باید همه تحریم ها را بردارد. » !

محمدجواد ظریف هم که در چین به سر می برد. در باره سخنان ماکرون و پاسخ روحانی واکنش نشان داده و گفته است: « دیدار روحانی با ترامپ قابل تصور نیست. با آمریکا اگر تحریم ها را هم لغو کند؛ مذاکره دو جانبه نخواهیم کرد. » !

به زبان بی زبانی، مفهوم واکنش بیانی ظریف به سخنان روحانی، می تواند چنین نیز مفهوم داشته باشد؛ که….. تو غلط می کنی بدون مشاورت با رهبر، بدون پرسیدن نظرگاه های سرداران سپاه و سایر مسؤلان حاکمیت، سرخود و از جانب خویش، چنین گفته هائی را مطرح کرده و به زبان می آوری. و این تقریبا، دیدگاه روزنامه خامنه ای « کیهان » است؛ که در پاسخ به حرف های روحانی چنین نوشته است: « آقای روحانی فرموده اند؛ اگر بدانم با کسی ملاقات کنم؛ که نتیجه آن آبادانی کشور باشد؟ از ملاقات دریغ نمی کنم! خب، اگر منظورتان ملاقات با ترامپ باشد؟ که اولا به قول خودتان ملاقات < دیوانگی> است! و ثانیا، بارزترین نتیجه ملاقاتها و مذاکرات شما با آمریکا <برجام> بوده است. تاکید می شود – و باز هم تاکید می شود که هیچکس نمی تواند؛ در فاجعه آمیز بودن آن کم ترین تردیدی داشته باشد. تازه، برجام نتیجه ملاقات و مذاکرات شما با اوباما بود؛ که او را « رئیس جمهور مؤدب آمریکا » می دانستید. و تیم هسته ای کشورمان، در تماس و رابطه با تیم حریف، تا آنجا پیش رفته بودند و با هم خاله و خواهرزاده شده بودند؛ که یکدیگر را با نام کوچک صدا می کردند! و عکس نوه های خود را به هم نشان می دادند! اما نتیجه چه بود؟ فاجعه برجام، و کلاه گشادی که با دست شما بر سر مردم گذاشتند. حالا بفرمائید کجای آن برای کشور « آبادانی » ! به همراه داشت؟ که این داشته باشد؟!

از سوی دیگر، خود خامنه ای هم اشاره کرده است: « برخی اوقات سخنانی می شنوم، که نشانه بیمناک بودن از دشمن است. در حالی که از دشمن واقعا نباید ترسید. زیرا این دشمن از ابتدای انقلاب اسلامی وجود داشته، و هر کاری هم که توانسته کرده، اما به موفقیت نرسیده است. » !

بعضی از صاحبنظان چنین مسائلی می گویند: اگر سخنان روحانی با هم آهنگی با جناح مخالف خود، و به ویژه با رهبری و بقیه مسؤلان در کلیت نظام مطرح شده باشد؟ در صورت روی دادن ملاقات میان ترامپ و روحانی، دنیای تازه ای در ایران در حال ظهور است. اما اگر این بیانات او، بدون همآهنگی با کلیت نظام بیان شده باشد؟ طوفانی داخلی در انتظار کشور و مردم آن است! کارشناسانی نیز هستند؛ که سخنان روحانی در رابطه با توجه کردن به منافع کشور و مردم، حتی به وسیله ملاقات او با رئیس جمهور آمریکا را، حکایت از به وجو آمدن تحولی بزرگ در کنش های دولت اسلامی می دانند!

اما همه این افراد، بهتر است قبل از پرداختن به منتشر کردن چنین دیدگاه های غیر کارشناسانه ای، نسبت به آنچه که در حال حاضر توسط آخوندهای عمامه به سر یا مکلا بیان می گردد. به نکات زیر هم اندیشه ای هر چند محدود داشته باشند: 
یک – نه خامنه ای و نه روحانی، و نه هیچیک دیگر از مسؤلان غیر نظامی جمهوری اسلامی، بدون کسب تکلیف از سرداران سپاه پاسداران، اجازه به وجود آوردن هر نوع شرایطی در کشور، که مطلوب آقایان نباشد را ندارند. دو – در جریان مسایل سیاسی در هر شرایطی و در هر کشور و موردی، هیچ تصمیم سیاسی، هیچگونه ضرورت اجرائی و عملی ندارد. سه – ملاقات کردن هر مقامی از درون حاکمیت جنایت پیشه ملاها در ایران، با هر مقام دیگری در هر یک از ممالک جهان به خصوص با ترامپ ریاست جمهوری آمریکا، به ویژه در موقعیت کنونی، هیچگونه الزامی نداشته و ندارد. بلکه یک امر غیر ضروری است؛ که فقط جایگاه سیاسی رئیس جمهور جوان فرانسه را مرتبت بیشتری خواهد داد. چهار – چرا باید مردم ایران را، به ویژه در شرایطی، که بسیارانی از ایشان با دلایل گوناگون به پا خاسته اند. تا که حقوق اساسی خود را از اشغالگران ایران کنونی مطالبه بکنند. را در شرایطی قرار بدهند؛ که با چنین ابهام افکنی هائی در جامعه بفریبند؟ و باری دیگر آنان را بر سر حمایت کردن های غیر ضروری و بری از منطقی بودن شان، به خیابان های کشور بی آورند. تا به جای آزادیخواهی و حق طلبی و ایجاد فشار بر کلیت جمهوری ننگین اسلامی در کشورشان، و رها ساختن کهندیار ایرانزمین و خودشان، از منجلاب متعفنی به نام حاکمیت دیکتاتوری آخوندی، از خامنه ای حمایت کنند یا از روحانی؟!

آنچه که مسلم است؛ در کنار مردم روشنفکر و آگاه و راستی شناس کنونی در ایران، کسانی نیز هستند؛ که هیچکدام از سه صفت بالا را نداشته باشند. در چنین موقعیتی، چنانچه میان هواداران هر یک از این فتنه گران حاکمیت ذلیل یا دولت زبون این رژیم حقه باز و دغل، در مقابل همدیگر صف بکشند؟ و…. سرانجام، آنچه که نصیب خود و حتی مردمان هوشمند کشور هم خواهند نمود. ایجاد چندین جناح مخالف در کشور بشود؛ که طرفداران هر دسته از آنان، به جای پرداختن به هدف اصلی شان که سرنگونی جمهوری پلید و ضد ایرانی است. شروع خواهند نمود به بازی های جدیدی، که همین « سیاسی بازی های غیر ضروری برای شان تدارک خواهند دید!

آنگاه که یک حاکمیت وحشی و خشن و جانی، اختیارش به دست چند حاکم پر مدعا بی افتد. نه آن که مردم ایران به مراد چهل ساله شان، که فروپاشی همراه با سرنگونی این حکومت خودکامه است نخواهند رسید. بلکه بیشتر و حتی صد در صد پیروزی ها، نصیب سران کشورهائی می شوند؛ که هم اکنون در صحنه های تئآتر سیاست های سودجویانه دولتمردان شان، ملت های دنیا را، با به نمایش گذاشتن این سناریوهای سیاسی خویش، دچار هرگونه اضمحلال فکری و نتایج شوم آن بکنند.تا بیش از پیش با چنین حیله های مذبوحانه ای، به منافع خود و کشورشان بی افزایند؟!

« برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت، ضعیف پامال است » !!

محترم مومنی

مقاله قبلیتبانی روحانی – ظریف و ماکرون چه نتیجه ای بر جای گذاشت؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیاگر نام این فضاحت و رسوائی ها پیروزی است؟ در پیروزی تان تردیدی نیست؟!! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.