جریان « عطش و آتش » در خوزستان به کجا خواهد کشید؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
173

چهل و دو سال و چهار ماه، از آغاز حضور مصیبتی به نام حکومت ننگین آخوندی اسلامی در ایران می گذرد. در دو سال نخست استیلای شان بر کشور آخوندزده ما، به خاطر متمرکز نمودن خودشان در سازمان های کلیدی میهن مان، هم خیلی به دست و پای مردم نمی پیچیدند؛ و هم تداخل زیادی در مدیریت حکومت سایر کشورهای مسلمان نشین، به ویژه در ممالکی که در همسایگی ایران می باشند نداشتند. اما به تدریج شروع کردند به تفکیک نمودن « خودی ها و ناخودی ها » درون حکومت بی محتوای شان، تا از همان ابتدا بتوانند؛ سهم خودی ها از ناخودی ها را از « سفره انقلاب » منفورشان جدا کنند؛ و بین خودشان و مخالفان رژیم اشغالگر خویش در کشور، تفاوت های فاحشی را به وجود بیاورند. تا در این رهگذر، زمینه گدا صفتی زمان روضه خوانی و مداحی کردن شان در مراسم عزاداری ماه های خاص اسلامی را، از حافظه مردم ایران بزدایند؛ و در جایگاه جدیدی که به آن دست یافته بودند. عظمت نداشته حاکمیت منفور آخوندی را اثبات نمایند!

در نهایت اندوه و تاسف، برخی از هم میهنان ساده انگار و شاید هم ترسوی ما، با تبعیت از این حاکمیت ضد ایرانی و مخالف با اصول انسانی و بشردوستانه، خودشان را در کانون های اداری و نظامی ایشان داخل نمودند؛ که هم شغلی در حکومت آنها برای خودشان دست و پا کنند؛ و هم در این رابطه، خویشتن و بستگان شان را، به « آلاف و اولوف » و پست و مقامی برسانند. تا هم مورد تعدی ایشان قرار نگیرند؛ و هم به گونه ای دست شان را به گوشه ای از این حکومت اهریمنی بند نمایند!

آرام آرام، با جا افتادن این اشغالگران در پایگاه های نظامی و مراکز اداری در کشور، توسط سفیران خود در برخی از ممالک اسلامی که در همسایگی با ایران هستند. اقدام به تحریکاتی نمودند که نشان می داد. هم هوس کشورگشائی و تعرض به دیگران به سرشان زده است؛ و هم در صدد برقراری « امپراطوری شیعه اسلامی » در جهان هستند. از اینرو، به دلیل آنکه بیشتر زیارتگاه های امامان و امامزادگان شیعیان در سرزمین های سوریه و عراق می باشند؛ و نیز به سبب آنکه شیعیان ایرانی تمایل زیادی به رفتن به این مکان های به اصطلاح متبرکه!!! دارند؛ و نیز از باب آنکه از این طریق خواهند توانست، که ثروت انبوهی را برای خودشان به دست بی آورند. سفیر حکومت شان در عراق را بر آن داشتند. تا در آن کشور به گونه ای عمل نماید؛ که امکانات عصبی شدن رئیس جمهور وقت آنجا صدام حسین را به وجود بی آورد و او را جهت درگیری نظامی با خودشان تحریک کند؛ و به جنگ با آخوندها ترغیب نماید!

در سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ خورشیدی، کار را به جائی رساندند؛ که سرانجام، درگیری نظامی با عراق را پیش آوردند. می دانیم که از آن زمان تا کنون، غیر از چند دیار، بقیه کشورهای اسلامی درون منطقه خاورمیانه، روابط دیپلماتیک خودشان با حکومت ملاها در ایران را به صفر رسانده، و کم ترین تمایلی برای مراوده با ایشان را ندارند. تقریبا فقط آنانی به این حاکمیت رسوا و بی اعتبار بها داده و می دهند؛ که به طور مستمر و دائمی، میزان زیادی از آب و برق ایران به وسیله این قدرت پرستان جاه طلب، یا رایگان و یا با مبالغی اندک را از طریق مرزهای کشورمان دریافت می کنند؛ و در این رابطه با تداوم دوستی شان با آخوندها مخالفت چندانی ندارند!

ماه ها می گذرد که بسیاری از مردم کشورمان، در اثر بی آبی و بی برقی در مضیقه فراوان به سر می برند. اما این ستمگران خودکامه، نه وقعی به نیازهای ملت ایران می گذارند؛ و نه به اعتراضات پیوسته ایشان در این ارتباط پاسخ های منطقی و قابل پیگیری را به مردم رنجدیده کشورمان می دهند!

از رهبر خودکامه این رژیم بی کفایت گرفته، تا سایر دست اندرکاران سفیه این حکومت اهریمنی و جاه طلب، جز به منافع خود و رژیم بی اعتبار و فرومایه شان نمی اندیشند؛ و موقعیت ناهموار و بی سر و سامان ملت دربند ایران را در نمی یابند؛ که نه فقط گرانی های غیر قابل تحمل چه فشارهای سنگینی را بر این مردم ستمدیده آوار نموده است. بلکه موقعیت بی برقی و به خصوص بی آبی های کنونی در کشور، به ویژه در مناطق گرمسیری مانند خوزستان، چه روزگار دهشتناکی را برای این ملت دربند به وجود آورده اند؟!

آنقدر نادان و تهی مغز و خودخواهند؛ که به عوض رسیدگی کردن به نیازهای مردم کشور، آنهم در چنین موقعیتی، با واکنش های غیر منطقی و بری از عدالت شان به درخواست های مکرر ملت بی آب و بی نان کشورمان، با بیان سخنان نسنجیده و بری از مسئولیت خویش به این نیازمندان، حتی برای خواباندن اعتراضات اعتصاب کنندگان نیز، دریچه ای از همدلی در این ورطه سهمگین را به روی ایشان نمی گشایند. اما در عوض، آخوند پلید و عاری از مواهب انسانی، شیخ غلامحسین محسنی اژه ای، که از شوق دریافت نمودن پست ریاست بر قوه قضائیه حکومت با حکم رهبری، چنان در خویشتن خود غرق گشته است؛ که ناآرامی های کنونی در استان حاصلخیز خوزستان را، به کشورهای آمریکا و اسرائیل نسبت داده و گفته است: مردم اجازه ندهند که دشمنان، از مطالبات به حق ایشان سوء استفاده کنند. چرا که آمریکا و اسرائیل می کوشند؛ در اعتراضات جاری مردم خوزستان نفوذ، و با تحریک مردم در کشور ناآرامی ایجاد کنند!

اولا نه فقط مردم دلاور خوزستان، بلکه تمامی ایرانیان میهن پرست در سراسر دنیا، به میزان نالایقی و بی کفایتی های شما و حاکمیت ناشایست تان واقف اند؛ که همگی تان جز به رساندن خویش به درآمدهای میلیاردی نمی اندیشید؛ و برای تان تفاوتی ندارد، که این ملت اسیر و دربند حاکمیت ننگین شما، فقط برای اعتراض به بی آبی و فطع شدن مداوم برق در سراسر کشور اشغال شده شان قیام نکرده اند. بلکه بر این باورند، تا زمانی که حاکمیت پلید تان را از حیطه قدرت خارج نکنند. به خانه های شان باز نگردند؛ و با استفاده از نیروی پر صلابت و آزادیخواهانه خویش، جای جای سرزمین اهورائی خویش را، از تعفن چهار دهه ای حضور خفت آور شما گدایان قبلی و میلیاردرهای کنونی پاکسازی کنند. تا از این پس بتوانند، بدون مصیبتی به نام رژیم آخوندی در کشورشان، به مردم دنیا نشان بدهند؛ که تا تصمیم میهن پرستانه خود را به مرحله اجرا نگذارند. از پای نخواهند نشست!

بدیهی است به سبب ناآرامی هائی که در بعضی از دیگر مناطق ایران به وجود آمده است. این اعتصابات حق طلبانه در ایران، به جای جای کشور هم سرایت کند؛ تا با یک خیزش انقلابی و آزادیخواهانه، کاخ حاکمیت خودکامه و قدرت پرستانه سید علی خامنه ای فرو ریزد؛ و سرنگونی رژیم ضد بشری او و همدستان پلیدش را تحقق ببخشد!

صبح امروز( سه شنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۰ خورشیدی ) از ساعت هشت بامداد، تعداد بی شماری از زنان جوان و سایر دلاوران ایرانزمین، در ایستگاه متروی میدان صادقیه( آریا شهر ) در غرب تهران، با آوای فریاد آسای « مرگ بر جمهوری اسلامی » ، « مرگ بر اصل ولایت فقیه » و « مرگ بر خامنه ای » ، با سر دادن آرمان های براندازانه شان، جهت سرنگونی حکومت جنایتکار آخوندها در ایران، در حال نشان دادن توان بی نظیر ملتی شجاع و آزاده، برای تخریب کلیت این حکومت جنایت پیشه و دزد و بری از انسانیت هستند. تردیدی هم وجود ندارد، که این دلاوران به پاخاسته، تا رساندن خودشان به تحقق یافتن چنین آرمان میهن پرستانه ای از پای ننشینند؛ و به مزدوران رژیم اهریمنی آخوندی، که در پاسخ مردم تشنه و بی آب مانده خوزستان، با آتش سلاح های کشنده شان جواب می دهند ثابت کنند؛ که عطش و تشنگی مردم تمامی شهرهای ایران ، برای به دست آوردن آنچه که این حاکمان ددمنش در میهن آنها از ایشان دریغ داشته اند. را با شراره های آتش خیزش دادخواهانه خود از این ستمگران سیراب خواهند نمود!

مقاله قبلیدر حمله اسرائیل به حلب سوریه 5 شبه‌نظامی جمهوری اسلامی کشته شدند
مقاله بعدیمشاور اسبق احمدی‌نژاد: احمدی‌نژاد، دلسوز خوزستان نیست
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.