” تلنگر ” بخش پانزدهم، وای بر شما، اگر در 22 بهمن امسال در خیابان های ایران باشید!!

0
260

بارها و بارها اشاره نموده ام، یک آدم با هوش، هرگز از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. چون در گزش نخستین نمی دانسته که در آن سوراخ، خزنده یا حشره زهرداری وجود دارد. اما اگر بار دوم هم در جلوی همان سوراخ بایستد؛ تردید نداشته باشید، که یا دیوانه و جاهل است؛ و یا ابله و کودن، و یا در رابطه با عنوان این نوشتار، اگر یک ایرانی که ادعای میهن پرستی دارد باشد؛ نبایست که برای بار سی و هشتم، در روز شوم بیست و دوم بهمن امسال هم، بر روی خیابان های کشورمان، در تظاهرات راه پیمائی سالیانه آخوندها، جهت بزرگداشت انقلاب اسلامی شوم ایشان شرکت داشته باشد و راهپیمائی نماید. و این به منزله ی آن است، که در نهایت بلاهت، جلوی آن سوراخ نه فقط مشکوک، بلکه واقعا بسیار خطرناک بایستد؛ تا برای سی و هشتمین بار، توسط این حاملان زهر بدبیاری و هم آغوشی با هزاران محنت و ذلت گزیده بشود.(چون که متأسفانه، اولین راهپیمائی فریب خوردگان ایرانی، که در روز ننگین 22 بهمن سال بسیار شوم 57 شکل گرفت. بنا بر این، امسال سی و هشتمین بار گزیده شدن مردم ایران، از طریق این سوراخ انباشته شده از مارهای سمی پیروان اهریمن تبار اسلام ناب محمدی است. که در جلوی آن، اژدهای آتش افشان و مسموم گردان انقلاب سیاه آخوندی نشسته است. تا از آن مارهای مسموم و زهرآلود حفاظت کند؛ و آنها را برای بیشتر گزیدن مردم ایران فربه تر سازد.)!

در غیر این صورت، چنانچه به هر دلیلی پای تان را از خانه خود بیرون بگذارید؛ دشمنان شما دوربین به دست آماده اند؛ تا شمایل شما و تصویر حضورتان در مراسم ننگین ایشان را، به عنوان طرفداران بی شائبه ی این حکومت منفور، و جمهوری پلیدشان، به جهانیان نشان بدهند؛ و باز هم با سوء استفاده نمودن از نام ” ملت ” ایران، تعداد هواداران رژیم اشغالگرشان، و میزان توجه مردم بی خرد ایران را، به این حکومت جانی و دزد و فاسد، چندین برابر واقعیت آن به مردم دنیا نشان بدهند. تا خودشان را وجیه المله و مورد تأئید ملت ایران جلوه بدهند!

با مشاهده اینهمه مصیبتی که بر سر تک تک مردم کشورمان و کشورتان آورده اند؛ اگر همچنان در بوته ی آزمایشگاهی این مسخ نا به هنگام تاریخی فرو رفته باقی بمانید؛ به مثابه آن خواهد بود، که یا شما شهروند میهن پرست کهندیار خویش نیستید؛ و یا حضور این تازی تباران وحشی در کشورتان، که تردیدی در دشمنی ایشان با شما و سرزمین نامدارتان در آن وجود ندارد؛ را با همه زجرهائی که به شما می دهند. پذیرفته اید و قبول شان دارید!

چنانچه بخواهید که خودتان را، از چنین ننگ آشکاری بیرون بیاورید؛ ناگزیر هستید که کارستانی را به ثمر برسانید؛ تا که در روز ننگ آفرین سالگرد انقلاب سیاه این جنایتکاران، در اواخر سال جاری در میهن مان، اثری از آثار این قوم ریاکار و شارلاتان و ضد ایرانی باقی نگذارید؟ پس، در بیست و دوم بهمن سال جاری(1395 خورشیدی)، اگر به خیابان های شهرهای مسکونی تان می روید؟ به آن معنا نباشد که جهت ارج نهادن و گرامیداشت 22 بهمن ایشان، در خیابان های شهرتان حضور یافته اید. بلکه فقط و فقط با نیت به پا خیزی علیه این اهریمنان ستمکار و قاتل، در برابر دوربین های خبرگزاری های داخلی و خارجی حضور بیابید؛ که این تبهکاران رسوا را، کاملا غافلگیرشان کنید؛ و با حربه ی خودشان به جنگ این رذل ترین حاکمیت گیتی، در طول همه زمان های تاریخ بروید. و قیامی دلاورانه را، علیه این بیدادگران شکل بدهید؛ تا که ندانند و نفهمند، که از کجا خورده اند؛ و این بلای آسمانی چگونه بر سرشان نازل گشته است؟ فراموش نفرمائید، چنانچه واژه ” جنگ ” را وارونه و برعکس بخوانید؛ از آن سوی آن، ” گنج ” آزادی و آزادگی را نصیب خود و نسل های بعد از خویش خواهید نمود!

زیرا در چنین روزهائی، که مردم فریب خورده و نادانی، برای گرامیداشت موارد ننگ آلود این رژیم پست و جنایتکار، به راه پیمائی در خیابان ها می پردازند؛ ظاهرا نباید در سطح شهرها، خبری از اراذل و اوباش بسیجی و نیروی انتظامی و گروه فتا و امثال این جانوران و مزدوران حکومتی باشد. و مردم می توانند که دشمن خانگی شان را، با انجام دادن یک حرکت معترضانه از سوی خودشان نسبت به رژیم، و کاملا غیر منتظرانه از دیدگاه حکومت خودکامه و ننگین، و دولت نالایق و بی کفایت اسلامی، چنان ” شوکی ” بر آن نابکاران سیه دل وارد کنند؛ که برق ده فاز به جان شان بیندازند. تا که اگر هرکدام شان آن دیگری را لمس نماید؛ او هم دچار برق گرفتگی و شوک زدگی ناگهانی گردد!

در سراسر دنیا هستند آدم هائی، که برای یاری رساندن به دیگران، دیگرانی که کیلومترها با آنان فاصله دارند؛ به کارهای انسانی و بشردوستانه ای دست می زنند. و بدون فکر کردن به مصلحت های شخصی خودشان، آنچه را که از دست شان برمی آید را برای همنوعان خویش انجام می دهند. شما چگونه مردمی هستید، که خودتان به همدیگر یاری نمی رسانید؛ تا دست در دست همدیگر، همصدا و یکدل و هم نوا، فریاد برآورید: ” آخوندهای جانی و اشغالگر، از سرزمین ما بروید و گم شوید. ما بیدار شده ایم، هیچ امری و هیچ فردی، از این پس نخواهد توانست ما را از هوشیاری یی که بدان دست یافته ایم؛ دورمان کند و باز هم فریب مان بدهد. ما شما را نمی خواهیم، ما ایران مان را، بدون حضور جانوران زهرآگینی مانند شما روضه خوانهای بی مقدار، و رمالان شیاد، رها و آزاد از همه پلیدی های حضور منفور شما می خواهیم!

شاید اگر چنین گردد، هیچ ضرورتی نباشد، که در روز بیست و سوم بهمن امسال، از جای جای سراسر جهان، چه از دور و چه نزدیک، ” تلنگر ” های فراوانی به سوی تان سرازیر و حواله بشوند؛ و شما را به خفت بی حالی نسبت به امور خودتان، و بی تفاوتی نسبت به موقعیت های بسیار ناخوشآیند هم میهنان تان، متهم گردانند. و سیل ” تلنگر ” های حقارت آمیز را به سوی تان روانه بنمایند!

پس بگذارید در فرصتی که باقی است، من و ما و شما، این ” تلنگر ” هشدار دهنده را بر همدیگر بنوازیم. تا شاید که در این رهگذر، که نزدیک به یک ماه به بیست و دوم ماه بهمن امسال مانده است؛ فرصت را غنیمت بشماریم و جهت تبدیل نمودن این روز تاریخی، از شائبه های بدشگونی که برای همگی ما به بار آورده است. آن را به یکی از بهترین روزهای تاریخ پر نشیب و فراز ایران مان تبدیل نمائیم. و تا به ابد، کارستان غیرتمندانه همگی مان، موجبات مباهات نسل های بعد از ما را به یادگار بگذارد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیپشت پرده لغو نمایشگاه گنجینه تهران در آلمان
مقاله بعدیآمریکا ۳۵ دیپلمات روسیه را اخراج می‌کند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.