تغییراتی وسیع و عمیق در منطقه و جهان در راه‌اند؛حساب شده یا با چشمان بسته؟

دکتر کاوه احمدی علی‌آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه‌شناسان بدون مرز(ssf)

تغییرات در راه اند؛ برخی دگردیسی برحسب تغییرات کلانی که در جهان در جریان اند و هنوز نمودشان را نشان نداده اند. بعضی بر اساس جریاناتی که دولت ها با تصمیمات شان پیش می برند و البته برخی بر اساس تصمیماتی که پشت صحنه جهانی گرفته می شوند تا تغییرات را به نفع بعضی و بر علیه برخی دیگر جهت دهی و مدیریت کنند. در این میان، جریان سوم توسط غرب آگاهانه تعقیب می شود، اما “شرق همچنان سردرگم” است و بعضاً حتی بازی می خورد…

تلاشم برای ناکام گذاشتن توطئه ها و فتنه هایی است که معدودی پشت صحنه جهانی می گیرند و با طعمه هایی دیگران را به سوی اهداف شان می کشانند تا در تله بیافتند، تا زمانی ادامه خواهد داشت که ملت ها و دولت ها پیگیرش باشند و اگر پس از چند بار تکرارش متوجه شوم بی توجه اند، رهایشان می کنم تا آنچه را خود برگزیده اند، تمام و کمال تجربه کنند و نتیجه و تبعات اش را دریافت کنند. اینک می توانید نتیجه آن را در خاورمیانه ببینید که مقامات کشورهایی که به هشدارها و راه حل هایم توجه نشان ندادند چه بر سرشان آمده، خودشان اگر زنده مانده باشند، در انزوا هستند و کشورشان به نیمه ویرانه بدل شده است (یمن، فلسطین، سودان، لیبی، سوریه) یا در شرف آن قرار دارند و یا بزودی جنگ در آن ها آغاز خواهد شد … به هر روی، خود کرده را تدبیر نیست.

در این مسیر 5 کشور دیگر قرار است تغییرات اساسی در حاکمیت شان روی دهد. در مورد برخی کار از کار گذشته و تعدادی هنوز آخرین فرصت ها را دارند. در این مسیر تا زمانی که حاکمیت توسط مردم تغییر کند و برگزیده شود، در مسیر درست تغییرات است و اگر این مسیر منافع ملت ها را تامین کند، مشاوره و کمکی از دستم ساخته باشد، دریغ نخواهم کرد. خوشبختانه در این سطح تغییرات در جهان، چون جریانات مولد و محرک به حرکت در آمده، دخالت کمتر مرا طلب می کند.

جریاناتی نیز هستند که توسط همفکری و همراهی مسئولان و مقامات کشورهای مختلف شکل می گیرند. تصمیمات جهانی تا وقتی که توسط قدرت های جهانی گرفته می شود، سطحی بالا از مسئولیت پذیری را نشان می دهند، اما مشکل اصلی از طرف مقامات و مسئولان کشورهایی هست که در دایره تنگ افکارشان گرفتارند و هنوز با بخش بزرگی از مردم سرزمین خودشان درگیرند، ولی داعیه آن را دارند که قدرتی منطقه ای شناخته شوند و در تصمیمات جهانی دخیل باشند. خاورمیانه امروز شاهد تصادم و تقابل این قدرت های بالغ نشده است که شاهدید خاورمیانه به چه وضعیت اسفباری دچار شده است. هر بار که قدرتی جهانی تصمیم می گیرد، خاورمیانه را ترک کند، چنان کشورهای منطقه به جان هم می افتند که مجبور می شود، تجدید نظر کند. بخشی از انرژیم صرف خنثی سازی کارهای این کشورهای نابالغ در منطقه می شود؛ چون چنان بلایی بر سر مردم منطقه می آورند که ناگزیر از قدرت های بزرگ می خواهند تا بسان منجی، آنان را از دست این هیولاهای خودی نجات دهند.

اما بخش مهمی از تغییرات و به خصوص فتنه ها و توطئه ها بر علیه دیگران نه توسط مسئولان و مقامات رده بالای کشورها، که مقامات و مسئولان رده میانه گرفته می شود. استراتژیست ها و مشاورانی که تئوری ها و استراتژی ها و تاکتیک هایی را می پزند تا مقامات رده بالا، آن ها را بخورند و در تله تصمیمات مخرب شان گرفتار شوند. در گذشته تعدادی از این تصمیمات زهرآگین استراتژیست های رده میانی را افشا ساختم که برخی مقامات رده بالا بدان توجه کردند و برخی کم توجه بودند. به تعدادی از آن ها اشاره می کنم.

از طرح های مخرب استراتژیست هایی که عملکرد ویرانگرشان بر همگان آشکار شده تنها نامی می برم و در می گذرم؛ مثل کمربند سبز برژنیسکی، بزک کردن طالبان در افغانستان (که با طالبان گذشته فرق دارد) برای به قدرت رساندن شان، تبدیل دستکاری در انتخابات اوکراین به بحرانی منطقه ای و اینک جهانی، و خلاصه استفاده از اسلامگرایان در منطقه به مثابه راه حل. در این راه، بحران های دیگری بوده که با هم اندیشی و هوشیاری مقامات کشورها از آنان اجتناب شده است. اولی، مثل تحریک چین برای حمله و تصرف تایوان. دومی، تشدید اختلافات چین و هند به منظور تقابلی بزرگ. سوم، دستیابی به اتحاد تاریخی روسیه و چین، در حالی که سعی شده بود به مقامات دو کشور چنین القاء شود که آنان رقبای هم هستند و در آسیای میانه باید یکدیگر را تضعیف کنند. چهارم، برهم زدن رفقات تاریخی امارات متحده عربی و عربستان سعودی که با هوشیاری مقامات شان خنثی شد و دوستی دیرینه شان دوباره برقرار شد. پنجم، تجزیه ارمنستان با خروج آن از پیمان امنیت جمعی.

این راهکارهای موثر توسط استراتژیست های مخربی که طرح های شان را در حال شکست می دیدند، به دقت رصد شد و اتاق های فکرشان ضمن ارزیابی مجدد نقاط قوت و ضعف پیمان ها، راه هایی حرفه ای و عملی برای تخریب شان پیاده کردند یا در دستور کار است که به پاره ای از آن ها می پردازم.

چین و هند که با گام هایی حساب شده، صف آرایی نظامی در مناطق ارضی را پایان بخشیدند و شروع به اعتماد سازی نمودند. قرار بر سرمایه گذاری های مشترک گذاشتند. این اتحاد که می تواند در کنار اتحاد چین و روسیه، قطب بندی های جهانی و مسیر تغییرات جهانی را اساساً متحول سازد، با نگرانی استراتژیست های مخرب رصد شد تا به هر طریقی مانعی جلوی آن ایجاد شود. یکی از این غذاهای پخته استراتژیست ها اینک مطرح شده که هند و چین باید “اختلافات ارضی شان را کامل و سیستماتیک” حل کنند. این یعنی یک تله حساب شده برای مسکوت کردن اتحاد و حتی شروع دوباره اختلافات. مقامات هر دو کشور هند و چین از آن به شدت پرهیز کنند. کسانی که چنین به اصطلاح راه حلی را در مسیرتان گذاشتند، خوب می دانند که چنین توافقی هرگز صورت نمی گیرد و هر دو کشور سر هر وجب از خاک مورد ادعای شان بسیار سرسخت هستند و آنان طرح اش کردند تا به بن بست خورده و مانع از اتحاد تاریخی تان شود. وقتی گفتم، اوضاع مرزها را به همان شکل که هست، هر دو کشور باقی گذارند، و به سوی همکاری مشترک و ابرپروژه های مشترک روند، نیک می دانستم که چگونه از افتادن به این چاه باید پرهیز کرد. درخواستم از مقامات هر دو کشور چین و هند این است که مسأله مرزی را به همان شکل سابق باقی گذارند و کارگروه های مشترک برای ابرپروژه های استراتژیک و عمرانی بگذارند. هند نسبت به همکاری و شراکت چین با پاکستان حساس نباشد. بحران پاکستان یک راه حل دارد و آن “استراتژی مار بوآ” است. آرام و خزنده ابتدا اقتصادی و تجاری و سپس در سایر زمینه ها توسط چین ابتدا مهار و سپس بلعیده شود.

با آگاهی رسانی که در آخرین لحظات به نخست وزیر ارمنستان داده شد، او از پیمان امنیت جمعی خارج نشد و روابط رو به اتمام اش را با روسیه ترمیم کرد. چیزی از آن نگذشته بود که نیروهای امنیتی ارمنستان، طرح کودتایی را که مدت ها بود در دستور کار اپوزیسیون بود و مسکوت شده بود، به عنوان طرحی جدید توسط روسیه برای مقامات ارمنی رو کردند تا روابط دو کشور دوباره خراب شود. سپس سریع یک ملاقات برای نخست وزیر ارمنستان با مقامات ترکیه ترتیب دادند (همه چیز پیرامون نقش دودوزه ترکیه برای بریدن دست روسیه از منطقه روشن است؛ مگر استراتژیستی که غرض و مرضی داشته باشد تا ترکیه را متحد روسیه بزک کند). همین اصرار به تخریب این رابطه باید نخست وزیر و سایر مقامات ارمنی را به فکر فرو برد که چه نقشه ای پشت این کار هست که آنان اینقدر اصرار دارند تا به هر قیمتی روابط روسیه و ارمنستان تخریب شده و ارمنستان از پیمان امنیت جمعی خارج شود. رئیس جمهور پیشین آمریکا هم اخیراً لو داد که خواهان برقراری کریدور زنگزو بودند (در حقیقت گسترش غیررسمی ناتو و بریدن ارتباط ارمنستان با ایران و ارتباط ایران در قفقاز با روسیه). در حالی که وانمود به بی طرفی می کردند و نخست وزیر ارمنستان هم بدان ها اعتماد کرده بود. خروج ارمنستان از همپیمانی با روسیه مساوی خواهد بود با از دست دادن بخشی از خاکتان و ظهور آذرباییجان غربی در سرزمین ارمنی. دیگر خود دانید.   

تصور می کنم یک تشکر بدهکارم به حکومتی های ترکیه- به خصوص عوامل پشت صحنه- بابت تعجیلی که در انتقال تروریست های سوریه و به ویژه تروریست های ترکستان شرقی به مرزهای شمالی افغانستان داشتند و هشدارهای مرا به مقامات و مسئولان کشورهای آسیای مرکزی بی پاسخ نگذاشتند و بی معطلی، شواهد خطرات مورد اشاره مرا عیناً به نمایش گذاشتند. گرچه مقامات آسیای مرکزی تمهیدات جدید برای مقابله با تروریست های افغانستان صورت دادند، “اما آن به هیچ وجه کافی نیست”. استراتژی رهبران تروریست ها محدود به نفوذ از مرز نیست، بلکه درصدد ارتباط وسیع اجتماعی و ترانزیتی با جوامع آسیای میانه، به بهانه تجارت، همکاری اقتصادی و ادغام سازی است. در همین چند سال اخیر، حداقل در 3 کشور آسیای مرکزی –قزاقستان، تاجیکستان و قرقیزستان- تلاش برای کودتا از طریق شورش صورت گرفته که توسط گروه های اسلامگرا اجرایی می شد. در تمام آن ها “مقاماتی در بخش امنیتی کشورهای آسیای میانه”، رهبری این شورش اسلامگرایان را برعهده داشتند. این نشان از نفوذ در ساختارهای امنیتی این کشورها در گذشته دارد و باید یک بازنگری در آنان صورت گیرد. سازمان هایی با خاستگاه پاکستان و ترکیه را باید از کشورتان بیرون کنید. وگرنه دچار مشکلات جدید و کودتاهای آتی خواهید شد. هماهنگی های امنیتی ضروری و هماهنگی ها بین پیمان انجمن جمعی ضروری تر است، تا در صورت پیروزی احتمالی کودتاچی های اسلامگرای آتی، به سرعت نیروهای امنیت جمعی وارد شده و کشورتان را “از اسلامگرایان و کودتاگران پس بگیرند”. کاری که در قزاقستان به موقع کردند. عضویت سایر کشورهای آسیای مرکزی که تاکنون در پیمان امنیت جمعی عضو نشده اند، برای گارانتی کشورتان نسبت به اسلام گرایان کودتاچی ضروری است و عضویت تان هیچ خطری برایتان ندارد و تنها شما را “از خطرات احتمالی بیمه” می کند. این اقدامات کوتاه و میان مدت ضروری است تا کشورتان با یک کودتای اسلامگرایان از تمدن به تحجر فرونغلتد. توصیه ام برای اتحاد کشورهای آسیای مرکزی “در قالب کنفدراسیون” برای آن بود تا به مثابه وزنه ای همتراز جهانی ظاهر شوید و تک تک و منفرد به مثابه کشوری کوچک در تعاملات جهانی شمرده نشوید. هر یک پتانسیلی دارید و کاستی هایی، اما با یک اتحاد حساب شده کاستی های یکدیگر را جبران می کنید. تعدادی از نظر منابع و انرژی قوی هستید و بعضی در کانی های معدنی و کانی های کمیاب، تعدادی در منابع آبی، بعضی از نظر جمعیتی پتانسیل بالایی دارید، تعدادی در خصوصی سازی موفق اید، برخی در مبارزه با تندروهای مذهبی و امثالهم. در اتحاد با هم، سرزمینی خودبسنده و بدون نقطه ضعف برای توسعه و توازن با قدرت های جهانی خواهید شد.

بخش بزرگی از تهدیدات تروریست های ترکستان شرقی پرورش یافته و تجهیز شده توسط میت ترکیه و صادراتی از سوریه به مناطق شمالی افغانستان و آسیای میانه متوجه چین است. می خواهند علاوه بر فروغلتیدن آسیای میانه به وضعیت افغانستان، ارتباط کلیدی چین را با آسیای میانه و روسیه و دریای سیاه و اروپا قطع و قیچی کنند. پس به چه جهت تاکنون مانع کریدور میانی چین به ترکیه نشدند؟ چون هدف این است تا چین در مسیری سرمایه گذاری کند که با یک تحریم روی هوا رود. ترکیه به عنوان عضو ناتو قرار است این نقش دودوزه متحد جدید روسیه و چین را بازی کند و سپس تحریم های سخت به ترکیه، عملاً مانع از تداوم همکاری ترکیه شود و تمام پروژه و سرمایه گذاری بخوابد و باقیمانده هم به مثابه غنیمت برای ترکیه بماند. مثلاً سرمایه گذاری که چین در راه سازی و راه آهن سریع السیر ترکیه دارد (در حالی که ترکیه تروریست های ترکستان شرقی را آموزش داده و سازماندهی و تجهیز می کند، چین در بخش راه آهن و خط تولید اتومبیل های برقی در ترکیه سرمایه گذاری می کند. گویا این شکل جدیدی از برد-برد است که در آن یک طرف دوبار برنده می شود و طرف مقابل دو بار متضرر!) پس از تحریم ها باز در اختیار ترکیه می ماند (همین طور تکنولوژی پیشرفته چین در تولید اتومبیل های برقی به ترکیه منتقل می شود)، البته بدون هر گونه فایده ای برای چین و روسیه. با یک تغییر دولت یا رئیس جمهور در ترکیه کافی است تا این درها برای همیشه بسته شود. حال راه حل چیست؟ کریدور میانی یک نقطه عطف دارد و آن گرجستان است و یک تله دارد و آن ترکیه هست. ترکیه باید از کریدور حذف شود و “بنادر گرجستان، خروجی کریدور میانی” شوند. انتقال از بنادر گرجستان به کشورهای اروپایی به راحتی صورت می گیرد. حاکمیت جدید گرجستان و بخش خصوصی قوی آن نیز متحد نزدیک روسیه هستند. امارات قبلاً بنادر گرجستان را فعال سازی کرده و چین به راحتی با تکنولوژی برترش می تواند به سرعت بنادر را مجهز کرده و ارتقا دهد و حتی بنادری جدید و پیشرفته را در گرجستان راه اندازی فعال سازد.

توجه به دو نکته ضروری است. اولاً هر تله ای، طعمه ای لذیذ دارد که شکار را به سمت اش می کشد و امروز تجارت با ترکیه مثلاً برای روسیه که اینک تحریم است، کمک می کند تا بخشی از تحریم ها را دور بزند و اتفاقاً غرب نیز فعلاً تعمداً آن را نادیده گرفته است تا به ارتباط و سرمایه گذاری گسترده با ترکیه متمرکز شوید. دوم، استراتژیست هایی که طرح های ویرانگرشان را به سیاستمداران شان پیشنهاد می دهند، باید آن میزانی از موفقیت را در آغاز کار نشان دهد، تا سیاسیون ریسک آن و میزان موفقیت اش را در رقابت با سایر طرح ها خریدار شوند. وقتی برای منافع کوتاه مدت، در طرح پی ریخته آنان بازی می کنید، آن طرح های مخرب علیه شما، موفق نشان می دهند و در دستور کار جدی و گسترده سیاستمداران و اتاق فکرهاشان قرار می گیرند و درحقیقت، شما با هر گام جلوتر رفتن در طرح شان، موفقیت شان را برای سیاسیون طرف مقابل تضمین می کنید. اما رها کردن شان موجب می شود تا به مثابه طرحی ناموفق کنار گذاشته شوند. اما، طرح با بازی دادن شما با موفقیت و با گسترش اولیه ارزیابی شود و در دستور کار سایر کشورهای متحد طرف مقابل هم قرار گیرد، آنگاه به مرحله ای می رسد که با صرف هزینه های بسیار هم نمی توانید مانع اش شوید.

در هر معامله ای باید توجه کنید، امتیازاتی که می دهید و می گیرید “برگشت پذیر هست یا خیر” و آیا طرف مقابل، هدفی دیگر را در پشت آن دنبال نمی کند. به معاملات روسیه با ترکیه نگاه کنید. ترکیه برای حل مسأله سوریه، به نشست های آستانه روی آورد و خواستار تنظیم قانون اساسی سوریه با گفتگوی دو طرف شد، چون از نظر نظامی توان ایستادگی در مقابل نیروهای برتر روسیه را نداشت و کشور هم در کنترل ارتش اسد بود. در پیروزی های نخستین نیروهای جولانی، به روسیه و ایران قول داد که بزودی روند آستانه تعقیب می شود. اما معطل کرد تا تکلیف جنگ مشخص شد. دیگر کاری با روند آستانه و روسیه و تنظیم قانون اساسی بر اساس گفتگوها نداشت. استراتژیست های نفوذی روس هم آن را برای رهبران و سیاسیون روسیه عادی جلوه دادند و به قول های غیرعملی برای حفظ پایگاه های روسیه در آینده امیدوار کردند و معطل گذاشتند. قضیه در قفقاز جنوبی کاملاً مبرهن تر است. با همین خوراک های فکری استراتژیست های نفوذی روس، کاری کردند که رهبران روس نه تنها مانع گسترش غیررسمی ناتو به قفقاز جنوبی نشوند، بلکه خود آن را تسهیل کنند! آذرباییجان را متحدی پرسود به جای ارمنستان معرفی کردند. در حالی که آذرباییجان مستقل است و وابسته به روسیه نیست و دیدیم که با یک سانحه هوایی چطور رودرروی روسیه در آمد، اما ارمنستان دیگر متحد روسیه نشد. هر انعطافی که روسیه در مقابل ترکیه و آذرباییجان در قفقاز جنوبی انجام داد، برگشت پذیرند و با یک بحران متوقف می شوند، اما “با هر امضای ارمنستان” در واگذاری منافع اش به آذرباییجان، آن دیگر برگشت پذیر نیست و در “زمره حقوق بین الملل تثبیت شده است”.

در لیبی، معامله ترکیه با روسیه رندانه تر بوده است. در لیبی، ترکیه در ازای ارتباط روسیه با متحدان اش در بخش غربی لیبی، اجازه همکاری با طرف شرقی لیبی را گرفت که اکثر ذخایر نفتی و گازی لیبی در آن سمت قرار دارند. و با پسر خلیفه حفتر قراردادهایی برای فعالیت شرکت های به ظاهر خصوصی ترکیه گرفت. هر کسی که فعالیت های شرکت های ترکیه در نقاطی که برایش حساس است زیر ذره بین برده باشد می داند که آن ها شرکت هایی با عملکرد دوگانه هستند و در کنار کار فعالیت های اقتصادی و تجاری، کارهای امنیتی و جاسوسی و خرید عوامل موثر منطقه ای را تعقیب می کنند. به عبارتی، ترکیه می خواهد از این طریق به مرزهای غربی مصر برسد. جایی که اخوانی های مصری متحدش را برای نبردهای نامتقارن جاگذاری کند. به عبارتی، همان کاری را که در سوریه کرد و با تظاهر به کاهش کمک ها به اخوانی ها (تعطیلی چند دفتر اخوانی ها در استانبول و آنکارا)، آن ها را آموزش داد، برای انواعی از رزم تجهیز کرد و با مدیریت هوش مصنوعی سراغ ارتش اسد و متحد روسیه فرستاد. حالا سرمایه گذاری روسیه در بخش غربی لیبی، و رسیدن به مرزهای کشور الجزایر و تونس فایده خاصی برای روسیه دارد! استراتژیست های نفوذی روسیه کماکان این بازی را هم گام به گام در لیبی دنبال می کنند تا روسیه را از لیبی هم اخراج کنند و باز با وساطت خودشان (مقامات ترکیه) یک امتیاز کوچک به روسیه می دهند که به واگذاری لیبی رضایت دهد.

پرزیدنت ترامپ، متوجه این طرح های مخرب استراتژیست های مثلاً باتجربه (باتجربه برای تبدیل خاورمیانه به چنین فاجعه ای) شد و در دور دوم، اولین کاری که کرد، بازنشسته کردن شان در وزارت امورخارجه و برخی اتاق های فکر نزدیک به کاخ سفید بود. می بینیم که تا حد زیادی هم جواب داده است و هنوز نتوانسته اند، آمریکا را به جنگ منطقه ای و جنگ جهانی سوم بکشانند. روسیه هم نیاز به چنین خانه تکانی اساسی در وزارت امورخارجه اش دارد؛ از صدر تا ذیل. رهبران روس به خاطر بیاورند که نزدیکی شان با چین و حل تنش بین هند و چین با وساطت مستقیم پرزیدنت پوتین اتفاق افتاد و نه کارهای وزارت امور خارجه. وزارت امورخارجه روسیه، ترکیه را متحد روسیه در آسیای مرکزی معرفی کرده بود و چین را رقیب و تهدیدی برای آن. حتی آن را وزارت امور خارجه روسیه به صراحت بیان کرده بود. این نشان از آن دارد که علاوه بر ارتباطات مستقیم رهبران رده بالا، “روسیه نیاز به نوسازی و بازنگری در وزارت خارجه دارد”. تاکید و تکرار می کنم، از صدر تا ذیل. وگرنه هر آنچه را با بهای بزرگ بدست آورده اید، با متاعی ناچیز واگذار خواهید کرد. درست مثل سوریه و قفقاز جنوبی.

ولیعهد عربستان سعودی و امیران ابوظبی و دبی از سفر به سوریه، ایران، عراق، یمن و حتی لبنان و کشورهایی که هنوز به ثبات سیاسی و امنیتی نرسیده اند، “جدا خودداری کنند”. به هیچ وجه و به هیچ عنوان. اخیرا می خواستند رئیس جمهور سوریه را ترور کنند، اینک وقت سفر به سوریه است! می دانید تا چه حد پیشرفت عربستان و امارات در منطقه موجب حسادت نیروهای مخرب شده و برای هر فرصتی لحظه شماری می کنند. آتش بس غزه نیاز به سفر ندارد. “حواستان جمع باشد با هیچ ترفندی شما را به مناطق بی ثبات نکشانند”.