بایدن یک ناتوان جسمی و ذهنی است! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
272

ژنرال های بازنشسه ارتش آمریکا، او را ناتوان جسمی و ذهنی معرفی می کنند. تقریبا پس از پنج ماه که از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال گذشته میلادی می گذرد. تعداد صد و بیست و چهار تن از ژنرال های عالیرتبه بازنشسته ارتش امریکا، پرزیدنت جو بایدن رئیس جمهور کشورشان را، به دلیل ناتوانی های جسمی و ذهنی او، دارای عدم توانائی، جهت اداره کردن سرزمین شان نامیده و گفته اند: « وی به دلیل ناتوانی جسمی و ذهنی نمی تواند؛ به درستی این کشور را اداره کند. » !

این صد و بیست و چهار ژنرال بازنشسه آمریکائی، در نامه ای سرگشاده که برای رئیس جمهور آمریکا نوشته و در تارنمای پولیتیکو منتشر نموده اند. در مورد بروز تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ میلادی، او را زیر سؤآل برده و به وی اخطار نموده اند؛ که آمریکا در معرض خطر جدی و حتمی قرار گرفته است!

به گزارش رادیو بین المللی فرانسه، صد و بیست و جهار ژنرال بازنشسته ارتش ایالات متحده، که عضو گروه « افسران مدافع پرچم آمریکا » هستند. نامه سرگشاده خودشان خطاب به رئیس جمهور آمریکا را، در تارنمای نشریه پولیتیکو منتشر کرده اند. در بخش هائی از مفاد این نامه، با شفافیت کامل، و بدون هرگونه تمجمج و پنهانکاری، دیدگاه میهن پرستانه شان را، نه فقط به ریاست جمهوری کشورشان رسانده اند؛ بلکه به گونه شخصیت های مسؤل نسبت به سرنوشت میهن خویش، به ملت آمریکا نیز یادآور می شوند؛ که جهت برونرفت کشورشان از خطری جدی، مسامحه و بی خیالی را کنار بگذارند!

افسران مدافع پرچم آمریکا، در مقدمه نامه سرگشاده خودشان نوشته اند: « ملت ما در معرض خطر عمیقی قرار دارد. ما امروز به گونه ای بی سابقه، برای بقای کشور خود، به عنوان یک جمهوری مشروطه در حال مبارزه هستیم!

بر اساس این نامه سرگشاده، ایالات متحده، از زمان تاسیس خود در سال ۱۷۷۶ میلادی تا کنون، هرگز شاهد چنین مبارزه رویاروی با بخش مدیریتی دستگاه حکومتی نبوده است. آنها این مبارزه را، نبرد طرفداران « سوسیالیسم و مارکسیسم » با طرفداران « آزادی و قانون اساسی » نامیده اند!

امضاء کنندگان این نامه سرگشاده همچنین نوشته اند: « بدون برگزاری انتخاباتی عادلانه و صادقانه، که منعکس کننده دقیق اراده مردم آمریکا بر سرنوشت کشورشان باشد. جمهوری فدرال ما از دست می رود. » ؛ در این نامه اشاره و تاکید شده است، شفافیت در انتخابات، مستلزم شمارش منسجم آرای مردم است !

علاوه بر این، ژنرال های بازنشسته نویسندگان این نامه سرگشاده، در نوشته شان از پلیس فدرال آمریکا « اف بی آی » و دیوان عالی این کشور خواسته اند؛ که در هنگام بروز بی نظمی های انتخاباتی، سریعا وارد عمل شوند؛ و مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰، آن ها را نادیده نگیرند!

این ژنرال های بازنشسته در باره « سلامتی جسمی و توانائی ذهنی » جو بایدن نگرانی هائی را مطرح کرده و نوشته اند: « توانائی ذهنی و همچنین وضعیت جسمی » فرمانده کل قوا را نمی توان نادیده گرفت. فرمانده کل قوا باید بتواند، تصمیمات مربوط به امنیت ملی را، به صورت دقیق و سریع، در هر مکان و در تمامی ساعات شبانه روز اتخاذ کند.» !

در نامه مورد نظر، حتی به گفت و گوهای غیر مستقیم آمریکا با حکومت اسلامی در ایران نیز اشاره شده و آمده است: « پیوستن مجدد به توافق برجام، فقط به حکومتی که مدام شعارش « مرگ بر آمریکا » و « مرگ بر اسرائيل » است کمک خواهد کرد. » ؛ و به درستی، این مورد همان نکته ای است؛ که ایرانیان فریبخورده ای، که به طور مستمر، در مراسم برگزاری نمایشات نمازهای جمعه و جماعت، در جایگاه های برگزاری نماز جمعه و در مساجد محله های زندگی شان در ایران حضور می یابند. می بایست توجه کامل به این نکته را داشته باشند. هرچند که دو واژه « نیش و نوش »، از سه حرف تشکیل و به حرف «ش» ختم می شوند. اما کاملا دارای دو مفهوم مغایر و متضاد با یکدیگر می باشند. اولی ( نیش ) ، زهرآگین است و خطر مرگ را به همراه خود دارد. در حالی که دومی (نوش)، آکنده از شهد زندگانی آمیخته به شادی و شعف است!

در حالی که « مرگ بر آمریکا » و « مرگ بر اسرائیل » گفتن های شان در مراسم برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، با شرایط پدید آمده در این برهه زمانی، فقط به روی دادن جنگی ویرانگر علیه خود و میهن شان می انجامد؛ که جز خطر اسارت و نابودی ملک و ملت نتیجه دیگری به بار نخواهد آورد. پس ترجیح بدهند، که اوقات گرانبهای خودشان را، جهت برنامه ریزی برای آزاد سازی خود و کهندیارشان هزینه کنند!

«زلیخا مرد از این حسرت، که یوسف گشت زندانی***چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی »؟! نزدیک به چهل و سه سال از حضور مصیبتی به نام حاکمیت استبدادی آخوندها در ایران می گذرد. در طول این چهار دهه آمیخته به انواع ناملایمات در میهن مان، جز بدبختی و شکنجه و آزار و فقر و بی نوائی، نصیب هیچیک از میهن پرستان واقعی در کشورمان نگشته است. اگر عمر ننگین این حاکمیت اشغالگر در ایران، خدای ناکرده همچنان ادامه داشته باشد؟ جز این نخواهد بود، که به گونه دائمی، تمامی امکانات مادی مردم ایران، تبدیل به سلاح های جنگی و ملزومات زندگی، جهت ارسال برای نیروهای نیابتی حاکمیت جنایت پیشه ملاها در غزه و لبنان و یمن و سوریه و عراق گردد. که بدین ترتیب، بازتاب عملیات جنایتکارانه جنگجویان نیابتی حکومت اسلامی، اکنون منطقه را به آتش بکشد؛ و در آینده ای نه چندان دور، برای مردمان سایر مناطق دنیا نیز، غیر از تیره روزی و جنگ و مصیبت به بار نیاورد!

آن دسته از مردم شریف و آزادیخواه ایرانزمین، جهت رهائی خود و سرزمین باستانی خویش از این ننگ بزرگ، به هر روشی که برایشان میسر باشد. خود و هم میهنان دلاور خویش را، جهت سرنگون کردن هر چه زودتر حاکمیت منفور اسلامی آماده کنند؛ و بیش از این در انتظار یاری بیگانگان نباشند. اگر دل در گرو بقای افتخار آفرین ایران چندین هزار ساله دارند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیدروغگویی مرجع تقلید به روایت تصویر!؟
مقاله بعدیرکورد تورم ۷۵ ساله ایران شکسته شد!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.