یونسکو، حاصل تکامل تاریخی جوامع و اندیشه بشری؛ تنها یک بی سواد یونسکو را نمی شناسد

0
223

 

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)

واقعیت این است برای کسانی که فراتر از خواندن و نوشتن بدانند و مجلات و کتبی را هر از گاهی بخوانند و به خصوص اگر مطالعات شان فراتر از داستان و رمان پیش رود، و در زمینه های علمی و تخصصی آشنایی می یابند (واقعیت این است وقتی سند 2030 مطرح شد، می دانستم مشکل روضه خوان ها جای دیگری است، اما تصور می کردم لااقل چون موارد گذشته اطرافیان روضه خوان ها به وی کمی تقلب برسانند که باز گاف ندهد، اما بعد از سخنان اخیرش متوجه شدم که وضع سوادشان آنقدر خراب است که حتی با تقلب هم رفع و رجوع نمی شود و ناگزیر بدین یادداشت شدم). بعضی از این حوزه های علمی و تخصصی کاملاً شناخته شده اند و آنقدر نقش پررنگ شان حتی در تاریخ برجسته است که پرسش در زمینه هویت و چیستی آن خود میزان سواد طرف مقابل را می رساند. در این میان، سازمان ملل و نهادهای زیرمجموعه اش کاملاً شناخته شده اند و یونسکو خوش نام ترین و حتی پیشروترین شان است (و کسی که با الفاظ کوچه بازاری: مثل سازمان مللو این حرفاو و یونسکو و امثالهم استفاده کند، احتمالاٌ یونسکو را در حد متولی یک مسجد می داند، البته کمی بزرگ تر!!). سازمان ملل نه حاصل تصمیم چند کشور قدرتمند در دوران جنگ های جهانی اول و دوم است و نه تصمیمی که بتوان مثلاً در 1400 سال پیش پیرامون تشکیل اش گرفت، چون آن حاصل تکامل تاریخی جوامع بشری طی هزاران سال است که انسان ها و دولت-ملت ها را از حل مشکلات تنها با سلاح، به سوی گفتگو و تشریک مساعی برای حل شان سوق داده است. درست است ایده روشن تشکیل سازمان ملل در نظریات فیلسوف بزرگ تاریخ جدید جهان، ایمانوئل کانت مطرح شد، اما فلسفه کانت اساساً نتیجه تطور تاریخی فلسفه و علم بشر بوده که در فلسفه کانت به میوه نشسته است. فلسفه کانت روی شانه های فلاسفه دیگر ایستاده است و بارها به شاگردانم سر کلاس فلسفه یا مخاطبانم در زمان کنفرانس ها و سخنرانی ها و همایش ها که می خواهند فلسفه کانت را بشناسند گفته ام، فلسفه کانت و هگل را زمانی خواهید شناخت، که تمامی نه فقط فلسفه غرب که تاریخ و تمدن بشریت را فهمیده باشید. ایده های نهادها و سازمان های پیشروی جهان البته از طریق متفکران بزرگ تاریخ امروز تجلی می یابند و در تخصص هیچ کس دیگری نیست که بتواند چنان خلق اندیشه و آینده نگری را داشته باشد. (البته برخی در رژیم ایران فرافکنی کرده و حدیث نفس می گویند و تصور می کنند چون خودشان تعدادی ولگرد و بعضاً معتاد و مقروض بوده اند و توسط نهادهای امنیتی چون یک مترسک بر سر کار نهاد شده و هنوز که هنوز است بعد از این همه سال همان نیروهای امنیتی حرف در دهنش می گذارد و اگر از خودش چیزی بگوید، یک سوتی ناجور می دهد –مثل اشاره به حادثه ای که موجب شهادت 12 نفر شده با لفظ ترقه بازی!- حتماً همه جا همین گونه است و هنوز نمی فهمند که اندیشه حتماً نباید تولید یک یا چند فرد باشد، بلکه می تواند توسط یک نهاد و حاصل کار و برآیند تحقیقات هزاران اندیشمند باشد و آن هم حاصل تطور تاریخی شان).

در تطور تاریخی جوامع و نهادهای بشری ما چند معدود سازمان و نهاد در جهان داریم که چنان پیشرو و آینده نگر اند، که افق نیم قرن آینده را می بینند. یونسکو و ناسا در زمره این پیشروترین ها هستند. بسیاری از همین اصطلاحاتی که اندک انقلابیون پس از خانه نشینی فرصت یافتند تا مطالعه کنند و بفهمند که دنیا چقدر بزرگ است -و آنان چقدر از مرحله پرت اند- و آموخته ها را در قالب اصلاحات ارئه کردند -و بعداً بقیه هم  با تغییر چند اسم همان را بلغور کردند، نظر خودشان نیست، که ایده ها و طرح های یونسکوست. جامعه مدنی، دولت پاسخگو، حقوق شهروندی، توسعه پایدار، حق برابر زنان با مردان، فشار از پایین (که برخی از اصولگرایان که نسبت به سند 2030 حساس شده بودند، بیشتر این قسمت چشم شان را گرفته بود!)… حتی نظریه گفتگوی تمدن ها نیز از ایشان نیست. نظریه گفتگوی فرهنگ و تمدن ها از آن گادامر است و یکی از شاگردان گادامر (نمی خواهم اسمش را ببرم)، که سخنرانی های رئیس جمهور را می نوشته و تنظیم می کرده آن را در سخنرانی اش گنجانده است.

همان طور که تاکنون دیده اید نگارنده در بسیاری از زمینه ها دارای نظریه است، اما باید اذعان کنم، برخی از نظریه هایم، “ایده های اولیه اش” را از تحقیقات و مقالات و کتب منتشره یونسکو گرفته است؛ به خصوص در زمینه توسعه، توسعه پایدار و محیط زیست. اساساً در عصر جهانی شدن، دیگر دولت ها تصمیم گیرندگان اصلی نیستند، بلکه جامعه مدنی است و انقلابی که در زمینه آموزش، یونسکو در سراسر جهان و به خصوص نقاط محروم و دور افتاده و فقیر ایجاد کرده، با هیچ تحول تاریخ سازی قابل مقایسه نیست (انقلاب که به ریختن توی خیابان و شعار دادن نیست). سند 2030 از پیشروترین طرح های یونسکو است که حاصل چنان بلوغ فکری و تجربی بشر است، که تنها هر چه از آن خود است، مشروع و محق نشمارد و “حق دیگری و به خصوص آن دیگری محروم و در اقلیت” را محترم شمارد و به “همگان فرصت رشد و استفاده یکسان” از هر حقی دهد. (گرچه واقفم برای کسی که حتی دوره روضه خوانی اش در حوزه علمیه را تمام نکرده و پیش روضه خوان ها هم کم می آورد و نزدشان برای فرار به شعر یا چیزهای سخیف با وزن شعر و حتی شر و ور پناه می برد، این ها قابل درک نیستند) “و نه چون رژیم فاسد ایران، همه چیز اش رانت و انحصارخواری و ویژه خواری باشد که طبیعی است چون دکان برخی را تخته می کند، برایشان صرف نمی کند”.

*تصویر وام گرفته شده از تارنمای نگام