کلاه بزرگی که بر سر آخوندها گذاشته شد! محترم مومنی روحی

0
386

متاسفانه در این دوره و زمانه، آنچه که بیش از بقیه موارد موجود در جهان، در زندگی مردم دنیا نقش اثر گذارتری دارد. امکانات مادی، مخصوصا پول نقد و رایج در ممالک مختلف گیتی است. تا جائی که با پول می توان، حدود زیادی از مشکلات را حل نمود. این ویژگی نه فقط نزد مردمان عادی جهان کاربرد دارد؛ بلکه در نظر دولتمردان کشورهای بزرگ و کوچک دنیا نیز، دارای جاذبه های گسترده و حائز اهمیتی می باشد. بر همین اساس امروزه ممالک ثروتمند جهان، در هر کجا و در هر موقعیتی که باشند؛ بیش از دیگر سرزمین های دنیا به آرمان های خویش دست می یابند. تفاوتی هم ندارد که ایده های آنها مثبت و خوب و سازنده باشند؛ یا منفی و بد و مخرب؟ همین که بتوانند آرزوهای محال خودشان را تحقق ببخشند؛ برای ایشان کفایت می کند؛ تا به ترکتازی های خویش ادامه بدهند!

از اینرو، همین که یک مملکت فقیر و کم درآمد باشد؛ امکان به انجام رسیدن تخلفات در آنجا زیادتر از سایر مناطق جهان خواهد بود. حال اگر حاکمان این سرزمین های کم درآمد، از طریقی بتوانند ضعف های اقتصادی کشورشان را برطرف کنند؛ دیگر به بد و منفی و مخرب بودن آرمان های خود وقعی نمی نهند؛ و به طور تمام عیار به مواردی می اندیشند؛ که موجبات از بین بردن فقر و فلاکت آن سرزمین و ملت آنجا را برای شان مهیا نماید. دست کم تا آنجائی که نگارنده به یاد می آورم؛ از سالیان سال، مساله فقر در سرزمین همسایه شمالی ما روسیه، از مهم ترین مشکلات ایشان بوده، و با توجه به برنامه های گسترده علمی آنها در راستای سفرهای فضائی و اکتشافات فرازمینی که به آن مشغول می باشند. بیشتر درآمد و دارائی های کشورشان را، در باره این موضوع هزینه می کنند. تا هم افتخاراتی را برای خودشان کسب نمایند؛ و هم در این مسابقه از رقیب همیشگی خویش، از ایالات متحده آمریکا عقب نمانند!

این حقیقت بدان معنا خواهد بود؛ که رهبران و دولتمردان روسیه، با هر ذلت و مرارتی که باشد؛ همه تلاش خودشان را جهت دست یازیدن به منابع مالی بیشتر به کار می برند. تا بتوانند مشکلات مالی کشورشان را، با پول هائی که از دیگران می گیرند از سر راه بردارند!

به یاد می آورم در سال میلادی ۱۹۹۷، روسها از شدت مشکلات اقتصادی ناگزیر گشتند؛ که اجناس گرانبهای موزه های شان را به حراج بگذارند. تا که با فروختن آن اشیای قدیمی و ارزشمند بتوانند؛ برخی از امور مالی حل نشده در کشورشان را به انجام برسانند. به همین خاطر بود که تعداد زیادی از به اصطلاح ناراضیان این کشور، همیشه با دولتمردان سرزمین خویش، به ویژه با رهبران حزب کمونیست در مجادله بودند؛ و نارسائی های اقتصادی کشورشان را، از نوع عملکردهای آنها بر می شمردند!

رقیبان علمی آنها در آمریکا، به درستی تشخیص داده بودند؛ که با پول می توانند دست اندرکاران اداره کشور روسیه را، چنان با پرداختن پول به آنها تطمیع نمایند؛ تا هر کاری که از آنها بخواهند را به انجام برسانند. و در نهایت تاسف برای ما و میهن مان، که مشتی آخوند بی خرد و شیاد در آن حکومت می کنند. این امر در موقعیت کنونی جهان، بیش از همیشه برای ایران خطرآفرین گشته، و دسیسه ای شیطانی به طور پنهانی برای ایران شکل گرفته است. چرا که ممالک ثروتمند دنیا با هم تبانی نموده اند؛ که با پرداختن مبالغ هنگفتی پول به دولت کنونی روسیه، آنها را وا بدارند؛ که جهت ایجاد عوامل بروز حمله نظامی به ایران را، برای آن پولدارها ایجاد نماید. و این یعنی همان موردی، که ما با اصل آن مخالفت داریم. همه ما ایرانیان میهن پرست، با این آرمان ملی چهل ساله زندگی کرده و می کنیم؛ که سرانجام، حکومت پلید اسلامی آخوندی در ایران سرنگون گردد؛ و این ملک و ملت از یوغ استبداد آخوندهای تازی تبار و ضد ایرانی رها بشوند. برای رسیدن به هدف بزرگ مان نیز، چشم امیدمان به خود مردم بزرگوار درون ایران مان است؛ که خودشان سرزمین باستانی خویش را، از چنگال مشتی ددمنش وحشی نجات بدهند. نه آنکه نظامیان کشورهائی مانند آمریکا و اسرائیل و عربستان و قطر، با سلاح و با پول زیادشان، و با به کار گرفتن نیازهای مادی یکی از قدیمی ترین دشمنان ایران و ایرانی(روسها که همواره در آتش دسترسی به آبهای گرم ایران می سوزند)، و با پرداختن پول های گزاف به ایشان، جهت ایجاد کردن دسیسه های کارساز بین المللی، برای به خطر انداختن ایران، که آمریکا و متحدان اش را برای حمله نظامی به میهن ما یاری برساند. تا که هم برای آرمان پلید چند صد ساله خود روسها مفید باشد؛ و هم دستیابی قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا، به آنچه که در پندارهای شیطانی شان میگذرد را سرعت ببخشد؛ و سود فراوانی را برای همگی شان تامین کند. و همگی این دزدان و قدرت پرستان بین المللی را به مرادشان برساند!

از هفت سال پیش تا کنون، همگی شان در پی اجرای نقشه شومی علیه ایران هستند. به همین خاطر نیز روسها را بر آن داشته اند؛ تا که با مکر و حیله، با ملاهای حاکم در ایران همدستی ظاهری داشته باشند. و آخوندهای ابله را در حمایت از بشار اسد تشویق و یاری نمایند. سپس جاده پیروزی قدرت پرستان جهان را، برای رساندن ایشان به ایران، و پیش بردن ایده های مزورانه آنها هموار نمایند. بدیهی است که مانند همیشه، باز هم از مورد کمک های پنهانی مالی به روسیه سود برده و می برند. به همین دلیل نیز در خفا با آنها ساخته اند؛ تا که بعد از شورانده شدن مخالفان اسد توسط سعودی ها علیه وی در سوریه، و اعزام کردن تروریست های وحشی داعشی به این کشور(با هزینه های مالی عربستان و قطر)، سران نابخرد جمهوری ننگین اسلامی را، برای کمک کردن به رئیس جمهور یک کشور شیعه مصمم نمایند. و سالها ایشان را در جائی که هیچ ارتباطی به ایران و ایرانی ندارد مشغول سازند. تا دشمنان ایران با فرصت کافی، جهت تکه پاره کردن پیکره ایرانزمین با همدیگر مشورت و همدستی داشته باشند!

سایت انتخاب خبر در تهران، با هوشنگ امیر احمدی لابی پیشین جمهوری اسلامی در آمریکا مصاحبه ای داشته است. محتوای مصاحبه، پرسش و پاسخ در باره نقشه شوم و خطرناک روسها علیه ایران بوده، آقای امیراحمدی در این مورد گفته است: « اینگونه که من بر اساس اطلاعات دریافتی متوجه شده ام؛ نقشه عملیات نظامی علیه سوریه فقط به این کشور ختم نخواهد شد. بلکه هدف اصلی ایران است؛ و این نقشه برای جمهوری اسلامی ایران طرح شده است.» هوشنگ امیر احمدی در این رابطه ادامه داده است: « متاسفانه این اواخر شنیده شده است؛ که جمهوری اسلامی ایران، آمریکائی ها و اسرائیلی ها را به طور مستقیم و آشکار تهدید کرده است. ایراد این سخنان و تهدید مستقیم آمریکا و اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی ایران، دقیقا همان بهانه ای است که آمریکا برای حمله می خواهد. ترس من این است که روس ها بر سر ایران کلاه بگذارند؛ و ایران را به میدان اصلی مبارزه بکشانند؛ و جمهوری اسلامی ایران را پیاده نظام خودشان کنند؛ که این موضوع بسیار خطرناکی است. و احتمال انجام چنین اقدامی از سوی روس ها در روزهای اخیر قوت گرفته است. بنابراین ایران باید بسیار مراقب اجراشدن نقشه شوم و خطرناک روس ها علیه کشور ایران و منافع ملی ایرانیان باشد. یادمان باشد که روس ها در تحلیل نهائی، اختلاف خودشان را در جائی دیگر با آمریکا و اروپائی ها حل می کنند؛ و بدبختی ها تنها بر سر کشور ایران خراب می شوند.»!

از این که روس ها مخصوصا اعضای حاکمیت آنجا، در نهادشان سادگی و صداقت وجود ندارد تردیدی نیست. اما این آمریکائی ها که خودشان بساط حکومت ننگین اسلامی را در ایران گسترانیده اند. چگونه خواهند توانست در برابر تاریخ و قضاوت صادقانه آن سرشان را بالا نگهدارند؟ که در یک مقطع زمانی با براندازی حکومت پادشاهی در ایران، همه چیز ملت آنجا را از ایشان می ستانند؛ و با جایگزینی مشتی آخوند بلاهت پیشه، به عنوان دست اندرکاران رژیم سفاک اسلامی در ایران، ملت بی پناهی را در چنگال وحشی ترین درندگان جهان جای می دهند؟ و … دوباره چه شده که در نظر دارند نوکران دست نشانده خود را، با چنین حیله هائی به خاک سیاه بنشانند؟!

همانگونه که با حیله و تزویر انقلاب شوم پنجاه و هفت را در ایران برپا نمودند. می توانند جهت سرنگون کردن رژیم آخوندهای بی خرد در ایران، باز هم به ریاکاری بپردازند؛ و سر این جنایتکاران دزد و دغل را نیز، با پنبه از بدن شوم شان جدا بکنند!

نه آن که باری دیگر باز هم مردم ایران را، درون شعله های آتش غضب خودشان نسبت به حکومت منفور اسلامی بنشانند. و روزگار ایشان را از آنچه که هست تیره تر نمایند. ای کاش که قضیه به همین جا تمام بشود. اما به طوری که از شواهد معلوم می باشد. قضیه با حمله نظامی به ایران خاتمه نمی یابد. بلکه نقشه شوم ایرانستان ساختن سرزمین باستانی ما را نیز آماده کرده اند؛ که از شمال و جنوب و شرق و غرب آن، به هر یک از شرکای شیطان تبار خویش سهمی بدهند. تا در این سیاه ترین بازی سیاسی در دنیای امروز، آنها برنده شوند و ملت رنجدیده ایران بازنده باشند!

با همه امیدی که به اشتباه بودن چنین تحلیل هائی داریم؛ طبق قانون احتمالات، چه بسا که دشمنان ایران از هم اکنون به نیمه های راه طرح خطر آفرین خویش رسیده و بر سر میز مذاکره نشسته باشند. اگر فقط چند درصد این مورد صحت داشته باشد؟ به هیچوجه نباید آن را سرسری گرفت؛ و برای رها شدن از این مصیبت بزرگ کاری نکرد. به قول یکی از فلاسفه چینی: « سیاست یعنی قدرت شناختن هر چه که امکان و قابلیت شدن داشته باشد است. و سیاستمدار هم به کسی گویند؛ که چنین قدرتی و چنین شناختی را داشته باشد. و بداند که چه امری در کجا و چه وقت امکان تحقق یافتن را می یابد.» ؟!

این شدنی است که با حیله و نیرنگ، و با هزینه کردن مبلغی پول، و با به کار بستن دیدگاه های مشترک، بتوان یک امر محال را از حالت غیرممکن آن جدا و امکان پذیر ساخت. در شرایطی که ملاهای دزد و جنایتکار حاکم بر ایران، جز به هر چه بیشتر دزدیدن دارائی های مردم ایران نمی اندیشند؛ در موقعیتی که تمامی موارد طبیعی و جغرافیایی کشورمان، هیچ شباهتی به روزگاران پیشین ندارند. تا جایی که در انتهای فروردین ماه، ریزش برف و جاری گشتن سیل در مناطق شمالی مملکت رخ می دهند. انگار که تمامی ذرات هستی، برای ویران تر نمودن این کهندیار با هم توافق نموده اند. طبیعت که سر ناسازگاری بگذارد. از سیاستمداران جهان چه انتظاری هست؛ که نعمت های فراوان موجود در ایران را، ببینند و نخواهند که همه آن یا بخشی از آن متعلق به خودشان باشد؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیاسرائیل برای مقابله با حمله جمهوری اسلامی از خاک سوریه آماده می‌‌شود
مقاله بعدیفرانسه نشان لژیون دونور را از بشار اسد پس می‌گیرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.