چه کسی در انتخابات اخیر ترکیه برنده شده؟ شطرنج سیاسی چگونه است؟

0
201

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

پاسخ درست به این پرسش که چه کسی در انتخابات ترکیه پیروز شده پیش از همه مستلزم پاسخ گویی به این پرسش است که چه چیزی پس از انتخابات در ترکیه عوض شده است؟

و پاسخ این است: تنها عمر ریاست جمهوری و دولت گزینش اردوغان توسط خودشان 17 ماه کوتاه شده است. اما چرا اردوغان خودش ناگزیر به چیزی شده که قبلاً اپوزیسیون ترکیه بارها از اردوغان درخواست کرده و رد شده بود؟ اوضاع وخیم و نزولی مداوم اقتصاد ترکیه. آنان متوجه شدند، که با تداوم وضع اقتصادی ناگوار کنونی، اردوغان و دولت اش بدون نیاز به انتخابات، ناگزیر به کناره گیری می شوند. اما آیا به صرف انتخابات، بحران اقتصادی برطرف می شود؟ این درست مثل این است که شما دندان درد داشته باشید، بعد مولتی ویتامین بخورید که شاید دردتان برطرف شود! (شاید از نظر روانی رضایت بخش باشد که لااقل کاری انجام شده است و بیکار نمانده اید!) اقتصاد ترکیه در صورتی پس از انتخابات می توانست تغییراتی بنیادی بیابد که دولت و تیم اقتصادی عوض شود. وقتی همان تیم و حتی با اشخاصی کم تجربه تر، کار را ادامه می دهند، انتخابات راهگشا نخواهد بود و می بینید که وضعیت اقتصادی ترکیه و کاهش ارزش پول ترکیه ادامه یافته است. واقعیت این است، چیزی که مرا نگران کرده بود، بازی رند و خطرناک دیگری بود که می توانست توسط عوامل قدرت پشت صحنه ترکیه تنظیم شده باشد: واگذاری ریاست جمهوری و دولت به اپوزیسیون برای دوره ای کوتاه تا بحران بزرگ اقتصادی در راه (چون ترکیه یک بحران اقتصادی بزرگ در پیش دارد) به حساب اپوزیسیون و دولت جدید ریخته شود و بگویند که تا زمانی که اردوغان بود، وضع اقتصادی خیلی بهتر بود و پس از طی دوره بحران بزرگ، دوباره اردوغان یا یک ملی گرای تندرو سر کار بیاورند و بهبود نسبی اوضاع اقتصادی به حساب آنان ریخته شود. پس “برای دوری شان از این سناریو”، باید کنشی توسط طرف مقابل (اپوزیسیون و حامیانشان) صورت می گرفت که منجر به واکنشی در طرف پشتیبانان اردوغان شود، که عکس سناریوی خطرناک فوق کشیده شوند: یعنی حفظ اردوغان و تیم اش به هر قیمتی. خوشبختانه دقیقاً همین گونه شد. زمانی که مقامات ترک و پشت صحنه ای های ترکیه حمله به عفرین را شروع کردند، در حالی که کردها نگران بودند، من به صراحت گفتم: عفرین فرصتی است برای زمین زدن باند اردوغان و تیم پشت صحنه آن (یاد افسانه ای بس کهن افتادم که می گفت: وقتی خداوند آدم و حوا را از گِل سرشت، گذاشت شان جلوی آفتاب تا خمیره شان خشک شود. در یک لحظه غفلت، آدم دست دراز کرد و بخشی از خاک میان پاهای حوا را کند و برداشت و چسباند جلوی پاهای خودش. حوا داد و فریاد زد، آی بدادم برسید و ببینید آدم از من کنده است! ندای وحی آمد و گفت: نگران نباش؛ کاری می کنم برای این که آدم با پاهای خودش بیاید و آن را دوباره سر جایش بگذارد، تمام عمر سرگردان و بی قرار باشد). برای من روشن بود، میت و ارتش ترکیه معنای شروع جنگ برای کشوری را که نه ابرقدرت است و نه دارای منابع غنی نفت و گاز و ثروت های کلان انرژی، و اقتصادش به شدت به جلب سرمایه گذاری خارجی و توریسم وابسته است، نمی فهمند. وزیر اقتصاد ترکیه آنقدر ناشی بود که خودش رسماً می گفت وضع اقتصادی ما برای این است که کشورمان در حال جنگ است!! تنها لفظ جنگ می تواند سرمایه گذاری های خارجی را ناامید و سرمایه گذاران داخلی را وادار کند که به شکلی جدی به فکر خروج از کشور بیافتند و توریست ها نیز تغییر برنامه دهند. نیاز به هیچ فتنه ای برای زمین زدن اقتصاد نیست، بلکه بی درایتی کافی است و جنگ با کردها در عفرین و اقلیم کردستان، یعنی فاجعه برای اقتصاد ترکیه. این هدیه ای برای چریک های کرد بود که حتی اوجالان نمی توانست به آنان دهد که میت و ارتش ترکیه و باند اردوغان به آنان دادند. چون جنگ چریکی که هدف اش تصرف سرزمین نیست، بلکه ضربه زدن هر چه کاری به طرف مقابل است. و چه سلاحی کاراتر برای چریک های کرد از زمین گیر کردن دولت و اقتصاد تحت کنترلش در ترکیه و افزایش فاحش تلفات نظامی ترکیه به خصوص در اقلیم کردستان. میزان تلفات ترکیه چنان بالاست که در تاریخ جنگ های چریکی کردها در بیست سال اخیر بی سابقه است و ترکیه همه را سانسور می کند و تلفات را یک دهم میزان واقعی هم گزارش نمی کند. حضور نظامی ارتش ترکیه در شمال کردستان عراق نه تنها ایجاد امنیت نکرده بلکه موجب شده تا آنان به سیبل تمرینی هر روزه چریک ها بدل شوند و نه تنها حملات پ.ک.ک. در جنوب شرقی ترکیه قطع نشده که با تلفات و حتی حمله های کور ارتش ترکیه در اقلیم کردستان افزایش فاحشی یافته است و این دقیقاً همان هدف هر جنگ چریکی است و زمین هایی را نیز که ارتش ترکیه در شمال اقلیم کردستان اشغال کرده باید دیر یا زود ترک کرده و دوباره به کردها واگذار کند. اردوغان یک خوبی بزرگ دارد: چه کسی می توانست در این شرایط بحرانی اقتصاد ترکیه، دامادش را که تخصص و حتی کارنامه ای در این زمینه ندارد، به عنوان وزیر اقتصاد بگمارد و تداوم سقوط اقتصادی دولت حاکم ترکیه را تضمین کند؟

اما این تنها تحلیل نیمی از وقایع اخیر حول و حوش انتخابات اخیر ترکیه است و نیم دیگر به اپوزیسیون ترکیه مربوط می شود. نامطلوبی یک دولت یک چیز است و آمدن دولتی دیگر چیزی دیگر. به عبارتی، دلیلی ندارد که هر دولتی که جایگزین دولت کنونی باشد، بهتر از دولت قبل باشد (و ما ایرانیان مصادیق عینی و ملموس اش را در این 40 سال اخیر با تمام وجود درک کرده ایم). اپوزیسیون اصلی (ائتلاف ملت) و همین طور رقیب اصلی اردوغان وعده داده بود که بیاید، سفارت ترکیه در سوریه را راه اندازی می کند. عجب! یعنی قرار است مشکلات اسد برطرف شود!؟ مشکلاتی که دولت کنونی ترکیه برای ترکیه و سوریه ایجاد کرده این است؟ که باید دل اسد را بدست بیاوریم؟ معنی خطرناک تر این سخن که اپوزیسیون ترکیه نمی تواند از آن به صراحت سخن بگوید و تنها به راه اندازی سفارت اشاره می کند، این است که به جای برخورد با اسد با همکاری با اسد حساب اسلام گرایان و کردهای سوریه را با هم می رسیم. قرار نیست که با تعویض دولت، کارهای درست اردوغان و دولت اش را نیز تغییر دهیم. قرار نیست، هر کسی که علیه مردم خودش از سلاح شیمیایی استفاده کرد، به قمیت ویرانی بیش از 70 درصد کشور و قتل عام بسیاری از مردم، در قدرت بماند و خیالش راحت باشد که اگر از سلاح و زور بیشتر استفاده کند، توسط جامعه بین المللی نیز به رسمیت شناخته خواهد شد!؟ میت و ارتش ترکیه یکی از خواسته های شان این است و اتفاقاً یکی از خوبی های اردوغان و خطوط قرمز اردوغان در مقابل میت و ارتش ترکیه، مسأله اسد و عدم مشروعیت وی و رژیم است. جامعه بین المللی و شورای امنیت که عرضه نداشتند، جلوی کشتار و بمباران و سلاح شیمیایی اسد را بگیرند، حداقل کاری که از دست شان ساخته بوده و هست، لااقل سازمان ملل و جامعه جهانی برای قطعنامه های صادره خودشان (مصوب در مجمع عمومی سازمان ملل) و مدارک جنایت علیه بشریت رژیم اسد و حزب بعث (که عکس ها و مستندات شکنجه ها و گرسنگی دادن به زندانیان نزد سازمان ملل موجود است) یک ارزش و اعتباری قائل شوند و اسد را مشروعیت نبخشند، چه رسد که مناطق دیگر آزاد شده از دست رژیم اش را طی یک شوی فکاهی (امضای قرارداد با کسی که هیچ یک از قراردادهای گذشته اش از جمله عدم استفاده از سلاح های شیمیایی را رعایت نکرده) دوباره زیر چتر رژیم اسد نبرند! مناطق زیر دست داعش و القاعده فرق می کند با مناطق دیگر و به خصوص مناطق کنفدرال شمال سوریه. اگر اجازه دادیم تا اسد مناطق داعش و القاعده را تصرف کند، بدین معنی نیست که قرار است به او جایزه دهیم تا مناطق دیگر را هم زیر چتر دیکتاتوری خونبارش ببرد. علاوه بر آن، اقدامات ترکیه گرچه در عفرین فاجعه بوده، اما در منطقه الباب و جرابلس و مناطق غیرکرد و غیرایزدی قابل قبول بوده است و با گماردن نیروهای محلی امنیتی و آموزش دیده و استقرار ارتش به جای شبه نظامیان، وضعیت بسیار بهتر از جاهایی است که شبه نظامیان بدون نظارت ارتش ترکیه حاکمیت دارند و امید داریم که همین کار را در ادلب صورت دهد و گرنه ارتش سوریه با کمک متحدانش به ادلب حمله خواهد کرد و فاجعه ای در ابعاد حلب در آنجا روی می دهد. پس چه بهتر که ارتش ترکیه با بیرون کردن النصره و القاعده از آنجا –و مثلاً انتقالشان به بادیه سوریه- و جایگزینی مدیریت محلی-البته با نظارت ارتش ترکیه، با شرایط مطلوبی در آنجا روبرو شویم، بدون هر گونه خونریزی و ویرانی. آن موجب می شود تا رژیم بعث که با فشار سپاه قدس اصرار به تصرف نظامی همه مناطق توسط خودشان دارد، ناگزیر شود برای کنترل مجدد بر سایر مناطق به مذاکرات جدی –و نه اتلاف وقت- روی آورد و عملاً حاضر به تقسیم قدرت شود. متأسفانه درکی درست از روابط روسیه و رژیم ایران و رژیم سوریه وجود ندارد. درست است که روسیه متحد بزرگ سوریه و ایران است، و روی آنان بیشترین نفوذ را دارد، اما این بدان معنی نیست که همه خواسته هایش را می تواند به آن دو به قبولاند و حتی اگر بر سر میز مذاکره قبولاند، در میدان عمل نیز سوریه و ایران آن را پیاده کنند (مثلاً دیدید که با وجود توافق روسیه و سوریه بر سر عدم حضور نظامیان ایرانی و شبه نظامیان مورد حمایت ایران، در نزدیکی مرزهای اسرائیل، در میدان عمل، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی و حزب الله لبنان و شبه نظامیان مورد حمایت شان با پوشیدن لباس نظامیان سوریه به آن مناطق وارد شدند. چون بالای 60 هزار شبه نظامی سوری که از ایران حقوق می گیرند، اصلاً زیر نظر فرماندهان سپاه قدس و حزب الله در سوریه می جنگند و چه بسا این شیطنت –تعویض لباس- بدون اطلاع اسد و ارتش سوریه روی داده باشد). محض اطلاع تان بگویم، تنها ساعاتی پس از این که جناب پوتین برای اولین بار از خروج نظامیان ایرانی از سوریه در آینده سخن گفت، حمله ای به یکی از پایگاه های سوریه در شرق فرات صورت گرفت و تعدادی از نظامیان  نسبتاً رده بالای سوری و روسیه کشته و زخمی شدند. حمله کنندگان که داعشی معرفی شدند، زمان و مکان بازدید و حضور مستتشاران روسی در پایگاه را دقیقاً می دانستند و حمله هم دقیق و کاملاً موفق انجام شد. پیام آن به جناب پوتین و روسیه و حتی اسد و ارتش سوریه این بود: “بدون حضور نظامی ایران، شما نمی توانید حتی امنیت خودتان و نظامیان تان را در سوریه تأمین کنید، چه رسد سوریه را حفظ کنید”. پس راه حل چیست؟ راه حل گرفتن قول و تضمین لفظی از این و آن نیست، بلکه همان است که در آخرین اصلاحات بین طرفین انجام شد. حضور نظامیان مورد حمایت رژیم ایران در بادیه و برخی مناطق خطرناک برای جنگ با تروریست ها و همزمان حملات دقیق و گسترده تر اسرائیل به آنان به خصوص در  مرزهای شان با عراق که از آنجا به مثابه سرپل فتنه های شان در سوریه بهره می برند. واقعیت این است در زمانی که هم روسیه و هم آمریکا بدین نتیجه رسیدند که باید خط ارتباطی سپاه قدس از عراق به سوریه قطع شود، همزمان توافق کردند که آلبوکمال و مناطق حول و حوش آن در اختیار ارتش سوریه و متحدانش باشد. در حالی که آن کلیدی ترین نقطه برای قطع هر نوع انتقال سری نیروی سپاه قدس از آنجا به سمت مرزهای اسرائیل بوده و هست و قاعدتاً می بایست در اختیار نیروهای کرد-عرب متحد آمریکا قرار می گرفت تا قطع ارتباط  واقعی عملی شود. بماند که من با یک بررسی نظامی مجدد، احتمال آن را دادم که ژنرال های آمریکایی یک حرکت حرفه ای انجام دادند و آن منطقه را که یکی از دشوارترین مناطق برای کنترل دائمی است و مدام مورد حمله تروریست ها و داعش قرار می گیرد، ترجیح دادند تا به طرف مقابل بسپارند و از آن موقع نیز بیشترین تلفات نیروهای متحد رژیم ایران و حتی سرداران رده بالای سپاه در آن منطقه روی داده و هر از گاهی هسته های خاموش داعش آنجا را تصرف می کنند و مدام دست به دست می شود.

باری، خیلی از بحث اصلی دور شدیم. برخی از مسائلی که ترکیه اینک گریبانگیرش است، مختص امروز نیست و صرفاً برنامه دولت نیست، بلکه مشخصاٌ و دقیقاً نقشه میت و ارتش ترکیه است. همگان می دانند که از زمان قول آتاتورک به کردها برای دادن خودمختاری و بعد زدن زیر قولش، سیاست ارتش ترکیه و سپس سرویس های امنیتی ترکیه مبارزه بدون ترحم با هر ابزار ممکن با کردها و حتی کتمان هویت و قومیت کردی بوده است. اتفاقاً حزب عدالت و توسعه و اردوغان از سیاست های اولیه شان توجه نسبی به کردها و مطالبات برحق شان بوده است. به محض شروع مذاکرات با اوجالان سه تن از فعالان کرد در اروپا ترور شدند و کسی را که بعداً دستگیر کردند، شواهد از ارتباط اش با میت حکایت داشت. پس از آن میت سعی کرد با ورود به مذاکره، از نظر فنی و عملی آن را مهندسی کند تا به بن بست بکشاند و موفق نیز شد. سپس با مهندسی جماعت گولن، برای دستگیری خانواده اردوغان، و سپس دستگیری همان مأموران از جماعت گولن توسط خودش، عملاً به اردوغان گفت که دیگر هیچ حامی به جز میت ندارد و گرنه سرنوشت خودش و خانواده اش مشخص است. اردوغان نیز از آن پس به خطوط قرمز میت –از جمله کردها- گردن نهاد و از حامی کردها تبدیل شد به ملی گرای دو آتشه.

اردوغان سخنان تند موقع سخنرانی می گوید؟ این که جزء امتیازات مثبت اردوغان است؛ البته به نفع اپوزیسیون و کردها. یعنی رئیس جمهوری که سخنرانی تند نکند، مشکلات ترکیه حل می شود؟ جنگ با کردها تمام می شود و دستگیری روزنامه نگاران و اساتید دانشگاه و منتقدان در ترکیه پایان می یابد؟ برعکس، آن ها نه تنها جریان خواهند داشت، بلکه هزینه های دولت و حاکمیت ترکیه کمتر می شود. به عبارتی، یک شخصیت بیشتر حساسیت برانگیز و تندرو در سخن برای سیاست های غلط حاکمیت ترکیه هزینه بیشتری خواهد داشت و این به نفع اپوزیسیون ترکیه است. روزنامه نگاران یا سیاست مدارانی نیز که به عنوان شکایت اردوغان محکوم می شوند، منتقد سیاست های حکومتی اند و میت چون برای سیاست هایش منتقد را برنمی تابد، چه رسد مخالف و غیره، اردوغان را سپر بلا کرده که با هزینه وی، منتقدان و مخالفان سیاست هایش را بزند. (ترکیه برای دهه ها و حتی پیش از اردوغان رکوردار بیشترین تعداد روزنامه نگاران زندانی بوده) و وقتی اردوغان را کنار گذاشت، به دیگران بقبولاند که مشکل از کسی که بوده رفع شده است! و خلاصه وضعیت بیماری اردوغان بسیار حاد شده و نگرانی از بابت جا خشک کردن وی در قدرت نیست و کسانی نیز که او را مسئول همه مشکلات کنونی ترکیه می دانند، در عمل خواهند دید به صرف رفتن وی چیزی در ترکیه تغییر نخواهد کرد.

اما اردوغان و ائتلاف جمهور ترکیه چگونه از صندوق های رأی پیروز نسبی بیرون آمدند؟ مگر قرار بود شعبده بازی میت و برگزار کنندگان انتخابات چیزی دیگری از صندوق رأی بیرون بیاورد؟ اشتباه نکنید؛ با آرزوهای اپوزیسیون کاری نداریم و با انتظارات و برآوردها هم کاری نداریم، بلکه چندین “نظرسنجی رسمی و غیررسمی علمی در نقاط مختلف و مقاطع مختلف ترکیه” (حتی آخرین نظرسنجی غیررسمی و محرمانه میت مدت کوتاهی پیش از برگزاری انتخابات بدست اردوغان رسید و او پس از دیدن ریزش شدید آرا و کاهش محبوبیت حزب اش در مناطق کردنشین گفت: برادران کرد ما، آبادانی و ساخت و سازهایی را که در مناطق شان کردیم نمی بینند! باید در جواب اردوغان بگویم: بسیاری از همان ها را که خودتان دوباره ویران کردید. دوباره می سازید؟ راست می گویید شروع هم کرده اید. بسیار خوب؛ لطف کنید مردگان شان را نیز زنده کنید و همین طور کسانی که معلول شده یا عزیزان شان را از دست داده اند، تا دلخوری ها کلاً از بین رود!؟) و همین طور گزارشات خبرگزاری های رسمی و محلی ترکیه کار داریم که از تقلب در مناطق جنوب شرقی ترکیه حکایت داشت (اشخاص و ماشین هایی در آن مناطق توسط پلیس ترکیه توقیف و دستگیر شدند که تعداد زیادی شناسنامه برای رأی دهی داشتند و خبرش توسط رسانه های محلی نیز منعکس شد). مضحک تر از همه، رأیی بود که یکی از احزاب منتقد دولت، یعنی حزب وطن آورد و تعداد آرایش در کل ترکیه و خارج کشور، کمتر از تعداد اعضای رسمی و کسانی بود که برای شرکت حزب امضاء جمع کرده بودند. میزان رأیی که حزب ملی گرای افراطی ترک در جنوب شرق ترکیه آورد حتی یک پنجم آن را امکان ندارد بتواند بیاورد. کسی آن را می فهمد که سال ها در آن منطقه زندگی کرده و به خصوص از حال و هوای روز آن مناطق اطلاع داشته باشد. اگر بخواهم وارد جزئیات شوم، باید بگویم، سیاست میت و حاکمیت ترکیه آن بود تا مهندسی انتخابات و تقلب تنها در مناطق جنوب شرقی و کردنشین انجام شود و مثل موارد قبل به تقلب از کانال های دیگر متوسل نشدند. برآوردشان نیز این بود که مهندسی انتخابات از طریق انتقال صندوق های رأی به جاهایی که امکان دادن رأی برای بسیاری از مردم محلی و دهات و به خصوص افراد مسن –در مناطق کردنشین- وجود نداشته باشد (تحت این عنوان که در آن مناطق امنیت انتخابات نمی تواند تضمین شود) موجب می شود، بسیاری از طرفداران حزب کردی HDP- – و حتی کردهایی که در مناطق کردنشین به خاطر تغییر زاویه اردوغان -از طرفدار کردها به طرفدار ملی گرا- به او و حزب اش رأی نداده و بخواهند به حزب کردی رأی بدهند، عملاً نتوانند رأی شان را به صندوق بریزند و همین طور با تقلب در برخی از صندوق های رأی که با اخراج برخی از ناظران احزاب اپوزیسیون در تعدادی از حوزه های رأی گیری به نفع حزب اردوغان و حزب ملی گرای افراطی، و همین طور تغییر قانون انتخابات مبنی بر پذیرش آرای بدون مهر –و تقلب از آن کانال- موجب شوند که حزب کردی دموکراتیک خلق ها نتواند به حد نصاب بالای ده درصد برسد و در نتیجه سهمیه های حزبی آن مناطق تماماً به حزبی که دومین رأی بالای آن مناطق را دارد، می رسید؛ یعنی حزب اردوغان (واقعیت این است که اردوغان رأی ثابت تنها 30 الی 35 درصد مردم ترکیه را دارد –و نه بیشتر- که شامل کسانی است که دولت های ملی گرای ترک در گذشته همواره آنان را یا سرکوب کرده اند یا خواسته ها و منافع شان را کاملاً نادیده گرفته اند که شمار کردهای طرفدارشان پس از درگیری ها بسیار کاهش یافته است). این گونه هم حزب کردی از مجلس ترکیه حذف می شد و هم حزب اردوغان اکثریت مطلق مجلس را کسب می کرد. این نقشه شان از نظر فنی طبق برنامه پیش رفت و تنها یک حرکت حرفه ای احزاب ائتلاف ملت، نقشه های شان را برهم زد و آن هم رأی تعدادی از طرفداران اپوزیسیون ترکیه به حزب کردی. این باعث شد تا با وجود مهندسی و تقلب در انتخابات توسط میت و باند اردوغان، هم حزب کردی دموکراتیک خلق ها در صحنه بماند و به سومین حزب بزرگ ترکیه در پارلمان بدل شود و هم حزب و ائتلاف اردوغان و ملی گراها نتواند اکثریت مطلق را کسب کند. این هم صدای بلند و معترض و منتقد اپوزیسیون را در مجلس و صحنه سیاسی ترکیه حفظ می کرد و امکان کسب قدرت مطلق را برای انحصارطلبان منتفی می ساخت و هم با حفظ اردوغان و دولت اش، آنان همچنان مسئول وضعیت ناگوار جنگی و افت شاخص های اقتصادی کنونی و مهمتر از همه بحران اقتصادی پیشرو خواهند بود.

عجیب این که رقیب اصلی اردوغان که همان کاندیدای دیگر حزب جمهوری خواه خلق –محرم اینجه- بود، پس از انتخابات گفت تقلب در انتخابات صورت گرفت، اما فاصله زیاد بود و از این سبب نتیجه انتخابات را می پذیرد!؟ جالب تر که ایشان دبیر فیزیک بوده و باید از او پرسید، آقای معلم وقتی در جلسه امتحان تان، شاگردی تقلب می کند و مچش را می گیرد، می گویید خوب چون تنها برای یک سوال –مثلاً 2 نمره ای- تقلب کرده، پس نمره اش می شود، هجده!! تقلب ولو کوچک در هر آزمونی کل نتایج را باطل می کند؛ به خصوص تقلب توسط برگزار کنندگان آزمون یا انتخابات. آن علاوه بر ابطال نتایج، مستلزم پیگرد قانونی اشخاص حقیقی و حقوقی است که تقلب صورت داده اند. البته سخن اینجه ترجمه اش این است که چون هنوز آینده سیاسی روشنی دارم، ریسک درگیری با حاکمیت نکنم؛ حالا تقلبم شده چه کنم! البته استراتژی فرصت طلبانه خوبی برای کسی است که آینده جاه طلبانه ای “برای خودش” متصور است، اما تصور نمی کنم که ملت ترکیه به یک جاه طلب دیگر هم نیاز داشته باشد یا حتی گم شده اش باشد!

برخلاف تقریباً تمامی صاحب نظران سیاسی ترکیه باید بگویم انتخابات کنونی ترکیه تنها یک قهرمان واقعی داشت: “کمال قلیچدار اوغلو”. در انتخابات رأی بیشتر از اردوغان و حزب اش نیاورد؟ حتی اگر در انتخابات، اردوغان و همسرش نیز به حزب جمهوری خواه خلق و نماینده اش رأی داده بودند، میت مثل گذشته، آن را که می خواست از صندوق رأی بیرون می کشید. چرا کمال قلیچدار اوغلو برنده است؟ او با چند حرکت حرفه ای هم پیش از انتخابات و هم زمان انتخابات نشان داد تنها سیاستمدار پخته حال حاضر ترکیه است. هم واگذاری تعدادی از سهمیه های حزبی اش به حزب خوب –ایی- در پارلمان ترکیه برای این که این حزب بتواند در انتخابات شرکت کند و هم برای استراتژی رأی تعدادی از اعضای حزبش به حزب کردی –دموکراتیک خلق ها- برای این که حد نصاب را رد کند و هم معرفی شخصی دیگر از حزبش جهت رقابت با اردوغان برای ریاست جمهوری؛ یعنی محرم اینجه (که دیدیم مشکل از قلیچدار اوغلو نبود و کاندیدای دیگر حزب جمهوری خواه خلق –محرم اینجه- نیز رأی کافی نیاورد).

درضمن برای تشریح بهتر شطرنج سیاسی باید نکاتی را بیافزایم: بزرگترین خوبی اردوغان –همچون برخی روضه خوان های روی صحنه در ایران- این است که لج باز است و یک سیاستمدار کافی است با او وارد تنش و جدل شود، خیلی راحت درست عکس اظهارات و گفتارهای تان عمل می کند. به عبارتی، برای بازی گرفتن از امثال اردوغان به نفع اپوزیسیون، کافی است چیزی را که به عنوان هدف مدنظر دارید و شما و دیگران توانایی اش را ندارید که محقق کنید، به خود اردوغان بسپارید و تنها رازش این است که اردوغان را از آن به شدت منع کنید؛ دیگر کار تمام است. او و امثال او، چنان با انگیزه و تمام توان به سوی هدف تان می روند و آن را برای شما و ملت تان محقق می کنند که کاری که تنها برای شما باقی می ماند، کف زدن در پایان این بازی است! البته برای چنین بازی گرفتنی نیاز به طرح ریزی چند سناریو خواهید داشت، که از بهترین موارد گزینش تا بدترین را شامل شود. تنها باید متوجه باشید، سناریو ایده آل همواره بهترین سناریو یا راحت ترین نیست و راز دیگر آن که، بهترین سناریو برای شما همواره سناریویی است که توسط دشمن تان محقق شود. مطلوب ترین سناریو برای همگان همواره باید نخست از طرف شما مطرح شود که امکان مشارکت را فراهم می آورد که اگر طرف تان پذیرفت، که عالی و برد برای همگان است. ممکن است گزینه های دیگری را برگزیند که باز تعاملات بعدی تان مهم است، اما اگر طرف مقابلتان بدنبال شیطنت باشد و لج باز هم باشد، راهش همان است که گفتم: فرستادنش به درون تله، داوطلبانه و با اصرار و پای خودش (شطرنج سیاسی یعنی این ها).

راستی تا یادم نرفته: آقای اردوغان امیدوارم قولی را که در دوران انتخابات داده فراموش  نکند (درضمن بیشتر مراقب سلامتی اش باشد): افتتاح قهوه خانه هایی سنتی که کتاب و همین طور نوشیدنی و کیک مجانی عرضه می کند. امیدوارم در سفر بعدی ام به ترکیه تعدادی از آن ها را ببینم (ما ایرانیان امروزه اکثراً ترکیه را -به علل متعدد- برای زندگی مناسب تر از ایران کنونی می دانیم، ولی یک اصطلاحی – بیشتر به طنز- بین ما رایج است که می گوییم: در ترکیه حتی برای رفتن به سرویس بهداشتی هم باید پولی کلان بدهید! برایم بسیار جالب است که نه در خیال که عملاً مشاهده کنم، در ترکیه جایی برای مطالعه از شما با کیک و نوشیدنی رایگان نیز پذیرایی کنند).