وقتی که ترازوی عدالت کج می شود! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
841

چنانچه بر بالای درب ورودی وزارت دادگستری کشور، در پشت اداره رادیو در میدان ارک تهران نگاهی کرده باشید؛ ترازوی عدالت را، که نمودار حفاظت شدن از حق مردم است را دیده اید؛ که بالای محور عمودی آن ترازو در دست شیری است؛ که با چشمان تیز خود بر آن می نگرد. گوئی که از بین بردارنده هر حقی، چنانچه چنین خطائی را مرتکب بشود؛ سر و کارش با آن شیر خواهد بود. تا مجازات گردد و دیگر هرگز مانع رسیدن حق به دارنده ی آن نشود!

اما اکنون که بالای محور این ترازو، در دست روبهانی قرار گرفته، که خودشان موجب تضییع گشتن حق مردم هستند. بدیهی است که آن ترازوی راست قامت، که دو کفه اش در مقابل همدیگر و بر روی یک سطح مساوی قرار داشته اند. اکنون کاملا کج و رو به زوال دیده می شوند. زوال حق و حقیقت، که بیانگر از بین رفتن حقوق فردی و اجتماعی شهروندان ایرانی، در جای جای کشور باستانی شان است؛ چرا که جای شیر و روباه عوض شده، و با این شرایط، ظلم هم جای عدل را گرفته است!

در میان خبرهای منتشر شده در یک و نیم هفته جاری، گزارش جاسوسی زهرا لاریجانی دختر صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه رژیم ملاها برای سفارت انگلیس در ایران، توجه بسیاری از کاربران رسانه های مجازی در سراسر جهان را به خودش اختصاص داده است. شاید که مهم ترین دلیل این امر نیز: ” هر چه بگندد نمک اش می زنند؛ وای به روزی که بگندد نمک ” باشد. بررسی کننده همه تخلفات کشوری در کل سطوح ایرانزمین، بر عهده قوه قضائیه رژیم به ریاست آخوند صادق آملی لاریجانی است. اکنون آقازاده ایشان چنین دسته گلی را به آب داده، و پدر مسؤل ایشان در قوه قضائیه کشور نیز، می بایست که مسؤلیت رسیدگی به خطای بزرگ دختر خود را، مانند سایر شهروندان کشور بر عهده داشته باشد(اگر قرار است که ترازوی عدالت درست کار بکند؟) ؛ وقتی که خود مقام ریاست قوه ی قضائیه و بقیه سران دزد و جنایتکار رژیم، سوء نیت دشمنان جمهوری منفور اسلامی شان، و دشمنی با آنها را موجب به وجود آمدن چنین دروغی!!! مطرح می کنند.)چگونه می توان انتظار داشت؛ که محور راست قامت میان دو کفه ی ترازوی عدالت در کشورمان کج نگردد؛ و قاضی القضات جمهوری دروغپرداز اسلامی، بدون کم ترین طرفداری از آقازاده خاطی خودشان، دستور اکید برای رسیدگی به این تخلف آشکار را صادر نماید؟!

آیا جناب شان فراموش کرده اند؟ که امام اول آنها علی ابن ابیطالب، که بعد از بیست و پنج سال سکوت(وقتی که خلفای راشیدین، ابوبکر و عمر و عثمان، زمانی که علی در حال برگزاری مراسم کفن و دفن محمد بوده، آنها حق او را تباه نمودند< شیعیان می گویند محمد بعد از بازگشت از مکه به مدینه، بین راه در محلی به نام ” غدیر خم ” علی را بر روی دست هایش بلند کرده و به همسفران خویش گفته است: پس از من علی امام و پیشوای شماست.> . اما پسر عموهای محمد و علی، وصیت پیامبر را نادیده گرفته اند؛ و به ترتیب خلافت مسلمین را در دست گرفتند.) علی تنها کاری که در آن شرایط انجام می داده است؛ ضمن باغداری و تولید خرما و رسیدگی به بازماندگان جنگ های هنگام زنده بودن محمد، هرگاه که مسلمین اختلاف و دعوائی با همدیگر داشته اند. شاکی و متهم وی را به داوری می خواندند؛ که در میان آنها به قضاوت بنشیند؛ و حق را به دارنده آن برساند؟!

تا جائی که در یکی از همان قضاوت ها، که دو زن مدعی شدند که هر دو مادر یک دختر بودند. و هر دو هم در محضر دادگاه جهت اثبات سخن شان قسم یاد نمودند؛ دخترکی که همراه شان فرزند آنهاست. علی جهت حل کردن آن مشکل و رساندن حق به دارنده ی آن، به هر دوی آن زنها گفت: ” هر کدام تان یک دست این دختر را بگیرید؛ و آنقدر او را به سوی خودتان بکشید؛ که وقتی از وسط دو نیم گردید. هر مادری سهم خودش را بردارد.”!

اما آن زنی که مادر اصلی دختر بود؛ به خاطر آسیب ندیدن فرزندش، از حق خود می گذرد؛ و به قاضی آن محکمه که علی بوده می گوید: ” من از حق خودم می گذرم، و دخترم را به این زن می بخشم. تا کودکم هیچ صدمه ای نبیند. ” ؛ اما علی اجازه آن کار را نمی دهد(بخشیده شدن دختر از سوی مادر واقعی او به آن زن دروغگو)؛ و دخترک را به مادر اصلی وی داده است. آیا در دیاری که یک کودک از شدت گرسنگی، اقدام به دزدیدن یک قرص نان می نماید؛ و به همین دلیل نیز زندانی گشته و به دارالتأدیب(محل زندانی کردن افراد نابالغ) انتقال می یابد. خاطیانی که از اقوام دور و نزدیک مسؤلان بدکاره این رژیم خونخوار و کشنده ی حق در جامعه هستند. باید اینگونه از امام اول شان پیروی کنند؟!

برادران دزد و قانون شکن شیخ حسن روحانی و اسحاق جهانگیری، رئیس جمهوری حکومت ننگین تان، و معاون اول ایشان هم اگر دستگیر شده اند تا مکافات عمل شان را ببینند؟ صرفا به خاطر انتقام کشی از این دو، و هتک آبروی نداشته آنها می باشد؛ که توسط رقبای ایشان بین تندروهای رژیم، حسین فریدون برادر حس روحانی، و مهدی جهانگیری برادر اسحاق جهانگیری، که هر دو از بزرگ ترین شیادان و دزدان کنونی در ایران هستند؛ جهت رسیدگی به خطاهای شان در زندان به سر می برند!

چرا محمود احمدی نژاد، که بزرگ ترین دزدی های میلیاردی در کشور، در طول هشت سال ریاست جمهوری او تحقق یافته اند؛ همچنان رها و آزاد است؟ چرا سعید طوسی که از متجاوزین به عنف می باشد؛ و با چنین اعمالی موجب آزار رسانی به چندین نوجوان قاری قرآن گردیده، و باعث ایجاد مشکلات روانی برای آنها گشته است. باید که از پیگیری پرونده اش جلوگیری بشود؟ و دهها و صدها نمونه دیگر که در این مجال نمی گنجد؟!

اگر هیچ امری کمر جمهوری اشغالگر و پلید و خونخوار اسلامی را نشکسته است؛ اکنون که  خودشان از درون به پر و پای همدیگر پیچیده اند؛ و همه روزه این برای آن، و آن نیز برای این افشاگری می کند. نه آن که کمر رژیم بدکاران حکومت آخوندی شکسته شده است. بلکه به زودی کلیت قامت زشت و ناراست و اهریمنی جمهوری ملاها در ایران خواهد شکست!

چرا که کج شدن کفه های ترازوی عدالت در کشور، حاکی از آن است؛ که پایه های عدالت پروری در ایران کنونی، بیش از پیش سست گشته و رو به تخریب کامل است؛ و رساندن حق به دارندگان آن، به وسیله مسؤلان خودکامه جمهوری بیدادگر و ننگ آفرین اسلامی، از هیچ درجه ای از اعتبار برخوردار نیست!

محترم مومنی

مقاله قبلیفرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی در گفتگو با دماوند نیوز: سقوط جمهوری اسلامی به توان دفاعی ربطی ندارد
مقاله بعدیدرخواست رسمی عراق از ایران درباره اقلیم کردستان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.