هنگامی که نام قتل ها را خودکشی می گذارند! محترم مومنی روحی

0
187

با خیزش مردم دلاور ایران در دیماه سال جاری خورشیدی در کشورمان، پدیده نوظهوری در میان سردمداران جمهوری جنون و جهل و جنایت حکومت شرارت پیشه اسلامی، چهره ی زشت و سخیف این جانیان را، بیش از گذشته خشن تر و وحشی تر جلوه می دهد. این نامردمان حاکم بر سرزمین اهورائی ما، از نخستین روزهای به پا خیزی ملت میهن پرست ایران، همه روزه عده زیادی از فرزندان شجاع ایران مان را، به بهانه های متفاوت، مخصوصا « قیام علیه نظام و امنیت ملی » در این ماجراها دستگیر نموده و راهی شکنجه گاه های دژخیمانه خود کرده اند. و جهت سر به نیست نمودن این دلاوران، از همان آغاز دستگیری ایشان و روانه کردن شان به جهنم زندان های عصر حجری اسلامی، با دادن داروئی که به تدریج موجب مرگ این رزمندان بگردد؛ هستی آنان را ذره ذره به نیستی کشانده اند؛ و با اعلام خودکشی این زندانیان، و با بیان چنین دروغ شاخداری، دفتر جنایات همیشه باز خود جنایتکارشان را، سیاه تر و مشوش تر از همیشه ساخته اند!

ظاهرا خود جانی و بری از خلق و خوی انسانی، از به وجود آوردن پدیده نو ظهور دروغ بستن به زندانیان هستی باخته، و اعلام کردن خودکشی نمودن آنها به خانواده های ایشان، و نیز به سازمان های حقوق بشری، چنان از کار وحشیانه خویش احساس رضایت دارند؛ که برای زندانیان غیر سیاسی هم، با چنین روش نا جوانمردانه، آنها را به قتل می رسانند. و نزد همه اعلام می کنند؛ که فلانی درون زندان خودکشی نموده است!

از جمله یکی از این افراد، زندانی مدافع محیط زیست، آقای « کاووس سید امامی » استاد پیشین دانشگاه است؛ که دادستان ناعادل دادگاه جمهوری بدنامان « عباس جعفری دولت آبادی » ، مرگ ابهام برانگیز کاووس سید امامی را هم، خودکشی اعلام کرده است. غلامحسین محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضائیه رژیم به ریاست جلاد پول پرستی همچون صادق آملی لاریجانی، ضمن ابراز بی اطلاعی از چگونگی مرگ آقای کاووس سید امامی مدافع محیط زیست در زندان شان، به پیروی از سخنان دادستان بدون قلب و عاری از احساس دادگاه های رژیم اهریمنی اسلامی در تهران، عباس جعفری دولت آبادی، که در بررسی پرونده این زندانی حضور داشته است. مردن نا به هنگام کاووس سید امامی را نیز خودکشی کردن وی نامیده است!

به گزارش رادیو فرانسه، معاون اول قوه قضائیه رژیم، غلامحسین محسنی ای اژه ای، در مورد مرگ مبهم کاووس سید امامی به خبرنگاران گفته است: « من هم شنیده ام که او خودکشی کرده است؛ اما هنوز از جزئیات آن اطلاع ندارم. » یک روز پس از انتشار خبر درگذشت این فرد در زندان توسط خانواده وی، عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران، با تایید این خبر گفته است: « کاووس سید امامی، با آگاهی از حجم بالای اطلاعات در مورد اتهامات وی، و اعترافات دیگر دستگیر شدگان در مورد او در زندان دست به خودکشی زد.» !

اژه ای و دولت آبادی طی سه روز اخیر، به خبرنگاران در باره دستگیر شدن چند تن به بهانه جاسوسی برای اسراییل سخنانی را مطرح نموده اند. به گفته این دو نفر، کاووس سید امامی و کاوه مدنی معاون امور بین الملل سازمان محیط زیست ایران، با تهیه پروژه ای در قالب علمی و محیط زیستی، اخبار طبقه بندی شده کشور را، در حوزه های استراتژیک تهیه می کرده اند؛ و آنها را به دشمنان جمهوری اسلامی می رساندند. ولی توسط یکی از نهادهای امنیتی(سازمان اطلاعات سپاه پاسداران) دستگیر و به قوه قضائیه رژیم تحویل داده شده اند!

اگر حتی چنین هم بوده باشد؟ و این افراد واقعا برای بیگانگان از جمله اسرائیل جاسوسی می کرده اند؟ آیا کارشان در حدی از خطر برای ملک و ملت بوده است؛ که موجب مرگ کسانی از دست اندرکاران جانی رژیم گشته باشد؟ که کشتن برخی از آنان را واجب کفائی دانسته، سپس آن را خودکشی آنها درون زندان نامیده اند؟ اگر این مورد نیز درست بوده باشد که سرانجام معلوم خواهد شد. مردن زندانیان به هر شکل و شیوه ای( انواع اعدام ها) برای جنایتکارانی مانند مقامات جمهوری ننگین آخوندی، با قوانین ضد بشری که فقط به نفع خودشان به وجود آورده اند؛ که هیچگونه منافاتی با عملکردهای جنایتکارانه همیشگی ایشان ندارد. که موجبات گنه کار تشخیص داده شدن آنان را فراهم بیاورند. پس چرا فرزندان این سرزمین را به بهانه های واهی و نادرست، به کام مرگ و نیستی می فرستند. اما آنقدرها هم شهامت ندارند؛ که مسؤلیت این کارهای جاهلانه و وحشیانه خودشان را به عهده بگیرند؟!

بر هیچیک از کسانی که به خوبی به ماهیت ددمنشانه این موجودات وحشی آگاهی دارند غیر متصور نیست؛ که این بدترین های روزگار، که از بد حادثه در سرزمین بزرگ و باستانی و آبرومند ما به جاه و مقامی که لیاقت آن را ندارند دست یافته اند. در طول سی و نه سال و دو روزی که از عمر تنفر برانگیز حکومت بی منطق و جنایتکار و حامی تروریست شان می گذرد. نه یک سخن راست گفته اند؛ و نه یک کار درست انجام داده اند؛ و نه در جامعه جهانی ذره ای آبرو برای ایران و ایرانی باقی گذاشته اند. خودشان می برند و خودشان هم می دوزند؛ و به هیچ راه راستی وارد نمی شوند. تا که بتوان برای ایشان، یک نقطه مثبت در کارنامه رسوا کننده شان در نظر گرفت!

از شروع خیزش مردمی در دیماه امسال، از میان دستگیر شدگان شش تن آنان تا کنون جان سپرده اند. مرگ سه تن از آنها را به دلیل عارضه های جسمی بیان کرده اند؛ و مردن آن سه تن دیگر را هم خودکشی گزارش نموده اند. کردارشان چنان ضد بشری و ضد ایرانی است؛ که از نام و نشان و کارنامه دلاورانی که به قتل می رسانند هم در وحشتی آشکار به سر می برند. اگر چنین نبود، چرا باید نام دستگیر کنندگان این ایرانیان دلیر را( سازمان اطلاعات سپاه پاسداران) را، که این قربانیان مطامع وحشیانه خود را دستگیر کرده است فاش نکنند؟!

پرداختن به پاسخ این پرسش، نزد هیچیک از ایرانیاران راستین و میهن پرست، مشکلات به وجود آمده از حضور سران جانی این حاکمیت بی کفایت، و دولتمردان نالایق و بری از خرد آن در میان مردم ایران را حل نخواهد کرد. اما به ما خواهد آموخت؛ بیش از این اجازه ماندگاری به این رژیم جلاد و شیاد و شارلاتان در کشور اهورائی مان را ندهیم؛ و با تمام وجود، از هر اقدام براندازانه مترقی، که هم میهنان عزیزمان در چهار گوشه دنیا به عمل می آورند. استقبال و حمایت نمائیم. باشد که به زودی زود، دست نا به کار این حرامیان را، از سر ایران و ایرانی کوتاه گردانیم؛ و مملکت اشغال شده خود را، از چنگ بزرگ ترین دشمنان ای کهندیار خارج سازیم. « از شما حرکت براندازانه و از اهورای تان برکت پیروزمندانه » !

ایران مان را پس می گیریم!

محترم مومنی

مقاله قبلیبچه ها متشکریم ! بقلم محترم مومنی روحی
مقاله بعدینرگس حسینی دختر خیابان انقلاب: با هیچ کس ارتباطی نداشتم و تصمیمم مستقل بود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.