نکاتی که هر دو طرف بحران اخیر بغداد-اربیل باید توجه کنند؛ توافقی متعادل و مورد رضایت طرفین، نه تحمیلی و از جایگاه قدرت

0
310

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

نکاتی هست که در هر دو سوی درگیری های اخیر اربیل-بغداد بدانند، قبل از این که تصمیماتی بگیرند که برای جبران اش دیر شود و اذعان بدان پس از مدت ها هزینه برای مردم و منطقه و کشورشان، کمکی نکند و خیلی دیر شده باشد؛ آن گونه که دیکتاتور گذشته یمن با حمایت حوثی ها و تبانی با رژیم ایران داشت مدام مناطق بیشتری را تصرف می کرد و به طنز دولتمردانی را که به عدن عقب نشینی کرده بودند، با تمسخر خطاب می داد که راه فراری به جز دریا ندارید! اما حالا مدتی است که به کرات اظهار پشیمانی می کند. اگر درایت و انعطافی که اسد و رژیم بعث سوریه اینک برای کسب توافق و حل مشکلات مردم دارند، پس از اولین اعتراضات مردمی که به شدیدترین شکل سرکوب شد و کار به جنگی داخلی کشیده شد، در آن زمان صورت گرفته بود، سوریه همچنان آبادی و بسیاری از قربانیان اینک زنده و آرام در کنار ما زندگی می کردند و “به جز غرور رهبران چیزی از دست نمی رفت” و آن گاه همان رهبران “عملاً بزرگترین منجیان مردم شان” بودند؛ همان گونه که اینک بسیاری از کشورهای حول و حوش بحران، با درایت و تعامل چنین کردند و مردم شان را از کشتار و ویرانی به دور نگه داشتند. به خصوص که اکنون دو طرف آتش بس داده و به مذاکره روی آوردند، فعلاً نه قصد تهدید هیچ طرفی را دارم و نه خوابنما شده ام، بلکه این ها را مقدمه ای ساختم برای درکی درست از وقایع روی داده هم سیاستمداران و هم نیروهای نظامی و شبه نظامی و هم مردمی که از بسیاری از تصمیمات و وقایع پشت پرده بی اطلاع اند.

پیش از هر چیز، منطق “یا همه یا هیچ” (که عملاً و در نهایت همان هیچ-هیچ برای همگان می شود) را که در تصمیمات تقریباً همگان در خاورمیانه مدت هاست در دستور کار قرار گرفته و می بینید موجب چه فجایعی شده کنار بگذارید؛ به خصوص که اینک در بسیاری از زمینه ها به توافق رسیده اید و اندک مواردی مانده که بدون نیاز به درگیری بسیاری از اختلافات قابل حل است. نخست، ضرب الاجل های 48 ساعته و غیره برای آتش بس کمکی به حل قضایا نمی کند، و تنها به معنی تهدید طرف مقابل است و درگیری ها را شعله ور می سازد. شخصاً از نخست وزیر عراق انتظار داشتم، پختگی بیشتری از خود نشان دهد و از تصرف چند نقطه نظامی، پس از عقب نشینی نیروهای پیشمرگه تا بدین حد هیجان زده نشود. همان گونه که مقامات و پیشمرگه های اتحادیه میهنی که با هماهنگی و بدون درگیری با نیروهای عراقی، از کرکوک عقب نشینی کردند، و برخلاف حزب دموکرات از متحدان تان به شمار می روند –در ابتدا عملیات کرکوک، خودتان آنان را چنین عنوان کردید، اما گویا این پیشروی های سریع، شاید کمی موجب فراموشی برای تان شده!- در آخرین اعلامیه شان مشخصاً به این تغییر رفتار و گفتارتان اشاره داشتند. البته عملکردتان در این خاورمیانه امروز با این همه اشتباهات مکرر و آن هم وقتی عراق را به شکل نیمه ویرانه ای از هم فرو پاشیده تحویل گرفتید، تا این لحظه کارنامه ای عالی و حتی بی نقص را نشان می دهد، حیف است که با تندروی های اخیر ناگهان دستاوردی برای کشورتان –چه اقلیم چه سایر مناطق عراق- داشته باشد که در دوران بازنشستگی از آن به عنوان پشیمانی و افسوس یاد کنید و البته دیگر خیلی دیر شده و تأثیری نداشته باشد. اشتباه نکنید؛ هیچ یک از دولتمردانی که اینک بر ویرانه ای از مردگان و آسیب دیدگان در کشورشان حکم می رانند، آنان نیز اگر می دانستند که با نخستین اقدامات قهرآمیز مملکت و مردم شان بدین روزگار می افتند، هرگز چنان نمی کردند و تصورشان در آن زمان این بود که با کمی فشار بیشتر و قاطعیت می توانند به سرعت اوضاع را سامان دهند، اما اشتباه می کردند. مسئله کردهای نه فقط عراق که در کل منطقه که سابقه ای حتی پیش از جنگ جهانی اول دارد و پس از آن تنها ابعادی جدید یافته و به خصوص کرکوک را نمی توانید با کمی فشار و حتی تحمیل خواسته تان پشت میز مذاکره و با دستی برتر در این زمان حل کنید. چون اولاً دو طرف هر معامله ای اگر راضی نباشند، چه بسا توافقات روی کاغذ هرگز عملی نشود. ثانیاً طرفی که زیر فشار مجبور به پذیرش شده یا بدنبال راه های فرار متعددی برای نقض و تأمین خواسته اش می شود یا لحظات را انتظار می کشد تا در یک موقعیت مناسب با فرصت طلبی، اینبار او باشد که خواسته خودش را تحمیل کند. برای همزیستی متنوع جایی مثل کرکوک، هرگز نه تنها چند حزب و خانواده برای توافق کافی نیستند و نه تنها کردها که تمام مردم منطقه و اقلیت ها باید عملاً احساس بازندگی و تحمیل شرایط به خودشان نکنند. می دانم که شخصی تحصیل کرده و دنیا دیده اید، اما در زمینه نظامی و امنیتی شاید تنها آشنایی داشته باشید و این ها را برای اطلاع تان پیرامون آن می دهم، چون تردید دارم با مشاورانی نظامی و شبه نظامی اطراف تان، اطلاعاتی درست به دست تان برسد، چه رسد مکفی. شما چه در کرکوک و چه در سایر مناطق مورد مناقشه نه تنها از نظر امنیتی، که حتی از نظر نظامی، مسلط نشده اید. چون فرق است بین استقرار واحدهایی نظامی در نقاطی از یک سرزمین با تسلط نظامی بر آن. و فرق است بین حضور نیروهای امنیتی در چند ساختمان و خیابان، با حضور امنیتی در تمام پهنه یک شهر یا کلان شهر و تسلط امنیتی غیررسمی و عملی بر آن. در کرکوک، نیروهای نظامی تان در چند نقطه مستقرند، اما هزاران نیروی پیشمرگه (کسانی که رسماً پیشمرگه اند) با تجهیزات نظامی سبک و تسلیحات نیمه سنگین در تقریباً تمامی محله ها و خانه های امن منتظر فرمان هستند. این در سطح نظامی است. در کنار آن، در سطح امنیتی، چریک های پ.ک.ک. را داریم -که آمارشان را حتی پیشمرگه ها ندارند- که بسان هسته های خاموش مدتی است در کرکوک و برخی دیگر از مناطق کردستان نفوذ کرده و با یکدیگر وهمین طور مردم محلی جهت یک قیام مردمی ناگهانی لحظه شماری می کنند. با اعلام ساعت صفر، علاوه بر کشتار بخشی از مردم غیرنظامی (که برای فرماندهان سپاه قدس و حشدالشعبی اصلاً مهم نیست که همان بلایی را که سر متحدان شان در سوریه و یمن آوردند، سر شما هم بیاید)، به 72 ساعت نمی کشد، چنان قتل عامی از نیروهای نظامی و پلیس تان در کرکوک و نقاط دیگر کردنشین راه می افتد که قابل مقایسه با قیام سنی ها و داعش در زمان دولت قبل نیست. ارتش عراق در آن زمان از ارتش امروز مجهزتر و تواناتر بود و کسی فکر نمی کرد، بیش از نیمی از آن ناگهان فرو بپاشد. شما با فرض تصرف تمامی کردستان عراق، به غائله آن پایان نمی دادید، بلکه فصلی جدید و خونبار را از شروع جنگ های قومی و فرقه ای –منظم و نامنظم و چه بسا حتی متأسفانه تروریستی- نه فقط کردستان عراق که سراسر عراق و حتی بخش های کردنشین دیگر کشورهای مناطقه رقم می زدید، “با پایانی برای همگان نامعلوم”؛ آن هم پس از دو دهه زندگی مسالمت آمیز کردها در سیستم فدرال. اساساً مشکل تاریخی کردستان اگر با لشکرکشی در یک مقطع زمانی محدود حل شدنی بود، این همه قرن زمان نمی برد. همچنان که اگر به صرف سخنان گل و بلبل و تعریف از کردها و سایر مردم و اقلیت ها شدنی بود. حرف از عدم درگیری نظامی یک چیز است و عمل بدان چیزی دیگر، که خودتان بهتر از هر کسی می دانید، در این اواخر “برخلاف قولی که به همگان داده بودید”، کار به درگیری نظامی جدی با تلفات انسانی و نظامی از هر دو طرف –در برخی از نقاط- منجر شد، که البته پای میز مذاکره آمدید. پیرامون نحوه آغاز بحران، تداوم آن و نحوه مدیریت آن توسط طرفین و میزان دخالت سپاه قدس –که نکاتی را در مصاحبه تان در آن مورد گفته بودید که صحیح نبود- و همین طور نامه طعنه آمیز و معناداری که به نام فرماندهی نیروهای عراقی صادر شد (که در عین زبان بازی و تظاهر به تعریف از فرماندهی کل قوا، به کنایه شما را نیز مخاطب تهدیدش قرار می داد و رندانه و تلویحاً انگ خیانت به مذاکره کنندگان و توافق کنندگان می زد) اینک سخنی نمی گویم و به زمان مقتضی موکول می کنم و فعلاً تنها روی نقاط اصطکاک تان با مقامات و مذاکره کنندگان معطوف می شوم، چون “هدف حل قضایا بدون هزینه یا با کمترین هزینه، در عین برد-برد دو یا چند طرف است”، نه صرفاً مچ گیری یا حتی اثبات چیزی به کسی.

نخست گذرگاه های مرزی که به صادرات و واردات اقلیم کردستان و عراق با ترکیه برمی گردد. هدف از آن، کنترل شان به قصد این است که هم عایدات مشخص باشند و به تناسب و عادلانه تقسیم شوند و هم دست باندهای رانت خوار و قاچاق بسته باشد. واقعیت این است که فساد در گذرگاه های بسیاری از نقاط جهان وجود دارد و یکی از راه های کنترل آن، زیر نظر گرفتن توسط نیروهای متباین است. اگر تا دیروز باندهایی در اقلیم کردستان با تسلط کامل بر گذرگاه های چنین می کردند، فردا اگر نیروهای فدرال تسلط کامل بدان یافتند، چه بسا مسئولان مرزی و گمرکی و باندهایی امنیتی از دیگر نقاط عراق چنین کنند. کنترل دوگانه هر دو موجب می شود، این معضل به شکلی حل شود که بهترین نتیجه را نه فقط تا زمان دولتمردان کنونی که چه بسا پس از روی کار آمدن دولتمردان بعدی نیز تا حد زیادی مطمئن تر سازد. اگر نیرویی بین المللی نیز در کنارش ناظر بود، چه بهتر.

پیرامون گذرگاه ها و فرودگاه ها حضور نیروهای نظامی ضروری نیست و حضور نیروهای فنی و تخصصی از هر دو طرف، آن هم نه به شکلی صوری که به شکلی قابل کنترل و دقیق –برای رفع هر گونه شبهه و تخلف- ضروری است. افزودن یک گذرگاه مرزی جدید نه تنها منافاتی ندارد که به رونق بازارهای محلی در مناطق مورد مناقشه استان نینوا کمک می کند. (یاد بگیریم که به جای نگرش منفی و “از روزنه تهدید”، به پیشنهادهای یکدیگر “به مثابه فرصت و توأم با همکاری برای هم افزایی” بنگریم). اما برای مرزداری در نقاط مرزی با کشورهای همسایه، حضور نیروهای نظامی از ارتش و مرزداران عراقی در کنار پیشمرگه ها ضروری است. چرا؟ به چند دلیل. اول، نیروهای نظامی و مرزدار برای این است که در صورت هر تجاوزی از سوی ارتش و نیروهای خارجی، از آن دفاع کنند. نیروهای پیشمرگه در مرزهای ایران و به خصوص ترکیه در این دو دهه اخیر به هیچ وجه نتوانستند، عملاً چنین کاری کنند و نیروهای هم هوایی و هم زمینی ترکیه به خاک اقلیم کردستان تجاوز کردند، تعدادی را کشته و زخمی کرده و خسارت هایی به بار آوردند، و حتی واحدهایی رزمی از مرز گذشتند، ولی نیروهای پیشمرگه هیچ اقدامی نتوانستند یا نخواستند در مقابل شان برای جلوگیری از این خودسری ها صورت دهند. واحدهایی از سپاه نیز مناطقی مرزی از اقلیم کردستان را توپ باران کردند که دولت اقلیم کردستان به چند اعلامیه در این زمینه اکتفا کرد. حضور نیروهایی از ارتش عراق یا مرزداران موجب می شود تا “حاکمیت ملی عراق و حاکمیت عملی اقلیم” توسط همسایگان –که اخیراً خیلی خوش اشتهاء نشان داده اند!- نقض نشود. دوم، بسیاری از مقامات کردستان نمی دانند در بحرانی که پس از همه پرسی اقلیم کردستان روی داد، چه نقشه های قدیمی قصد عملیاتی شدن داشت. میت و ارتش ترکیه، از زمان خودمختاری کردها و حمله و آزاد سازی عراق از دست رژیم بعث صدام، مخالف این اقدام آمریکا بود و حتی در نقاط مرزی کردستان عراق ورود کرد، و تنها با تهدید پشت پرده آمریکا عقب نشینی نمود. دیدیم که بار دیگر پس از فروپاشی حاکمیت عراق بر مناطق سنی نشین و کردنشین، از طریق افسران نفوذی میت در داعش، همان نیت قدیمی اش را بار دیگر از طریق داعش آزمود و آنان را به جای بغداد به سوی مرزهای اقلیم و اربیل هدایت کرد. امروزه که آینده منافع نفتی و رانتی اش را با کنش ها و واکنش های غیرمسئولانه نسبت به اقلیم و کل منطقه در خطر می بیند، بیش از گذشته هر فرصتی را برای نیت پلیدشان دنبال می کنند و “عدم حضور نیروهای نظامی عراق مانع از چنین بهانه ای می شود”. حتی اگر شده گروه هایی از مرزداران ارتش عراق با سلاح های سبک باید در کنار نیروهای پیشمرگه در نقاط مرزی با ترکیه حضور داشته باشند. حضور مرزداران و واحدهایی از ارتش عراق “نه تنها حاکمیت دولت محلی کردستان عراق را نقض نمی کند”، که آن را از “شکلی صوری به شکلی عملی و بازدارنده” در مقابل جاه طلبان و متجاوزان می سازد و مردم شان را هم امروز و هم آینده “از تجاوزات، مصون” می سازد .

پیرامون حضور نیروهای دو طرف در مناطق مورد مناقشه، من با نخست وزیر عراق موافقم و باید شهرها و روستاها از حضور نیروهای نظامی خالی باشند و پلیس و نیروهای انتظامی کنترل شان را داشته باشند و واحدهایی از ارتش عراق و نیروهای پیشمرگه در مناطق خارج از شهر و روستا مستقر باشند. حضور نیروهای نظامی در مناطق مختلف شهری نه تنها ضروری نیست که می تواند موجب شود یک درگیری کوچک منجر به درگیری این نیروها با یکدیگر گردد. “حضور نیروهای پیشمرگه با سلاح های سبک در کنار ارتش عراق با انواعی از سلاح ها در مناطق مورد مناقشه تا تعیین تکلیف شان پس از یک همه پرسی در مناطق مورد مناقشه منصفانه خواهد بود”؛ البته بدون حضور هیچ نیروی حشدالشعبی یا شبه نظامیان شیعه در آن مناطق.

 از ورود به موقع “ژنرال های آمریکایی در بحران اخیر در عراق” و همین طور سازمان ملل و مقامات سایر کشورهایی که امکان آتش بس و گفتگوهای دو طرف را زیر نظرشان فراهم آوردند، متشکرم و امیدوارم از این پس نیز دو طرف را از نظر فنی و عملی برای نحوه مذاکره و تفاهم آشنا و متعهد و مجاب سازید و “اجازه شروع دوباره درگیری را به هیچ طرفی ندهید”.