عراق به سوی یک جنگ چندجانبه دیگر؛ اتمام حجت در عراق

0
303

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

مناطق سنی نشین عراق تا زمانی که -بنا به تعبیر سنی های هر دو کشور- دولت علوی و متمایل به شیعه اسد و دولت شیعی عراق بر سر کار است، از داعش و هر نیروی مبارز در مقابل حکومت های غیرخودی حمایت می کنند و مردم محلی، داعشی ها را خودی تر شمرده و خواسته های سرکوب شده شان را از طریق انتقام داعش از حکومت ارضاء می سازند. برخلاف اظهارات خوشبینانه و البته ناآگاهانه دولتمردان عراق، داعش کاملاً شکست نخورده و از حمایت طیفی از سنی های عراق برخوردار است، و نگران کننده تر این که وحدت ملی نیز بدست نیامد و سنی ها همچنان خود را بازندگان بازی می بینند و کردها به سبب توسل به زور به جای گفتگو توسط دولت عراق، خود را کاملاً در مقابل دولت عراق می بینند و واقعیت این است که تنها منتظر فرصتی مناسب برای انتقام و تلافی هستند و این نتیجه توسل به پیروزی نظامی از طریق برخی از اقوام و ادیان بر علیه برخی از اقوام و ادیان در کشورهایی است که از تبعیض قومی و دینی تاریخی رنج می برند و پیروزی نظامی کارها را در ظاهر سامان می دهد، اما تنها شکاف سیاسی و به خصوص اجتماعی را افزون ساخته است. حالا همان نیروهای شبه نظامی شیعی که فرقه گرایی را بازتولید می کنند (برخی حتی رسماً در لیست تروریستی آمریکا هستند و برای انتخابات عراق کاندیدا هم شده اند!)، دولت عراق با تغییر نام شان دارد (بی شک کسی با نام هایشان و یا قیافه های خوش تیپ شان مشکلی نداشت!) در انتخابات شرکت می دهد و تعدادی سخنان گل و بلبل نیز پیرامون عدم تبعیض و فرقه گرایی در تریبون ها نثار مردم می کنند و خیال می کنند مشکل عراق تاکنون حرف های گل و بلبل بوده که کسی نزده -و قتل عام و جنگ داخلی و داعش در آن ظهور کرده- و الان نیز حل شده است! نیروهای حشدالشعبی به هیچ وجه منحل نشده اند، بلکه تغییر نام داده اند و تماماً همان ساختار را حفظ کرده اند. در همین اواخر یک گروه کوچک از حشدالشعبی، یکی از فرماندهان رده بالای ارتش عراق را به خاطر تسویه حساب های سابق در یکی از ایست و بازرسی هایشان ترور کردند و نخست وزیر عراق هم کک اش نگزید. وقتی اصرار داریم نیروهای حشدالشعبی باید زیر نظر فرماندهان ارتش عراق باشند، به خاطر این است. مورد اسبق نیز کشاندن عراق به درگیری با اقلیم توسط نیروهای حشدالشعبی بود که باز در کله نخست وزیر عراق فرو نرفت و تنها آن را ماست مالی کرد. نخست وزیر عراق مدتی است که به عوام فریبی و حتی فریب سیاستمداران غربی روی آورده است و هیچ کار و توصیه ای را محتواً صورت نمی دهد، بلکه تنها جنبه تبلیغاتی آن را اجرا می کند. هیچ یک از فرماندهان حشدالشعبی که بسیاری از آنان در لیست تروریستی آمریکا هستند نمی توانند در انتخابات شرکت کنند (به صراحت بگویم در صورتی که تغییری در این زمینه صورت نگیرد، من منتظر نمی مانم و فرمان شکار این فرماندهان تروریست و مزدور حشدالشعبی را توسط باقیماندگان حزب بعث صادر خواهم کرد). دولت عراق حتی لوایح خودش و قوانین مصوب عراق را نیز اجرا نمی کند. نظامیان و هر نیرویی که قوای نظامی داشته باشند نمی توانند در انتخابات شرکت کنند، چه رسد که حقوق بگیر کشوری دیگر باشند (تمام اعضای بدر رسماً شاخه ای از سپاه قدس رژیم ایران هستند و از آن حقوق می گیرند، به هیچ وجه حق شرکت در انتخابات عراق را ندارند). عدم شرکت نظامیان در انتخابات عراق شامل دو حزب اصلی اقلیم کردستان عراق (حزب دموکرات و حزب اتحادیه میهنی) نیز می شود که نیروی رزمی وابسته به خود دارند و به وضوح یکی از آن ها در اختلاف با رئیس پارلمان سابق اقلیم از قوای نظامی اش استفاده کرد و پارلمان را تا مدت ها تعطیل نمود. قوانین مصوب برای زیبایی نیستند، بلکه برای اجرا هستند و عدم دخالت نظامیان در انتخابات یک اصل حیاتی برای دموکراسی است. ما باید شاهد تغییرات اساسی در اقلیم کردستان باشیم و گرنه زمامداران منتظر یک انقلاب باشند.

تقلب انتخابات نیز از چند کانال توسط رژیم ایران در دستور کار در انتخابات عراق است. تا کل مدیریت فرآیند انتخابات توسط سازمان ملل یا ایالات متحده آمریکا انجام نشود، بی نتیجه است و به راحتی به وسیله یک نرم افزار تقلب می کنند. کاری که در انتخابات پیشین کردند و طیف مالکی به شدت منفور نزد همگان و حتی شیعیان را با فاصله زیاد با دیگران پیروز انتخابات خواندند. نظارت صرف نمایندگان سازمان ملل یا نمایندگان غربی مانع از تقلب نمی شود و تنها تقلب از کانال های دیگر را سرپوش خواهد گذاشت. عراق دارد آبستن یک قیام قومی-مذهبی دیگر می شود، در صورتی که در همچنان بر پاشنه سابق بچرخد.

وقتی می گویم عراق و سوریه سال هاست تجزیه شده اند، یعنی این. یعنی اگر با زور اسلحه و امضای تفاهمنامه و حتی نگارش قانون اساسی به دولتی توافقی نیز رسیدید، در اولین اختلافات اساسی مشکل دوباره سر باز می کند؛ چون تنها در سطح سیاسی نبوده بلکه در سطح اجتماعی و حتی دینی و مذهبی با نقاط عطف فاجعه آمیز -از قتل عام و انفال و حتی نسل کشی- تاریخی بوده است. همچنان که در عراق پس از ترک آمریکا چنین شد و دوباره همه به جان هم افتادند. عراق و سوریه تجزیه شدند، زمانی که در آن کشور اختلافات به جنگ داخلی کشیده شدند؛ زمانی که دولت های شان (در عراق در زمان صدام) بر علیه مردم خودشان از سلاح شیمیایی استفاده کردند و تجزیه شده می مانند تا زمانی که سیاستمدارانی بدون شناخت مکفی از وضعیت اجتماعی و تاریخ این دو کشور اصرار دارند که همگان زیر نظر دولتی دموکراتیک روند. خطرناک تر رفتن زیر چتر یک ارتش و یک نیروی امنیتی است؛ آن هم کسانی که تا همین چند روز پیش یکدیگر را می کشتند (و برخی همدیگر را به خوبی می شناسند) و از هر فرصتی تنها جهت تلافی برای طرف مقابل بهره می برند (همین همرزمان و دوستان هر منطقه و قومی را اگر بتوانیم در قالب یک دولت به همکاری و مشارکت واداریم، هنر کرده ایم و چه بسا برخی از آنان هنگام تقسیم قدرت با هم اختلافات اساسی پیدا کنند، چه رسد کسانی که دست شان به خون یکدیگر آلوده است). راه حل ما برای دو کشور (عراق و سوریه) باید به حل مشکلات منتهی شود، نه این که خود راه حل مردم شان را دچار مشکل از نوعی دیگر کند. هر دو گروهی که در سوریه در مذاکرات ژنو شرکت می کنند (هم اسد و هم اسلام گرایان مخالف اش) در همین مناطقی که مردم یا تشکیلات محلی با تصمیمات شان مخالفت کرده به سرعت دست به اسلحه برده یا مردم را دستگیر کرده و کشته اند یا تشکیلات محلی را ساقط کرده اند، بعد انتظار دارید تا -با فرض محال رسیدن به توافق- پس از ترک نیروهای نظامی کشورهای دیگر از سوریه، به جان مردم و همدیگر نیافتند؟

کلیشه های ذهنی و فرض های محال را رها کنید و مردم عراق و سوریه را دریابید. کار باید گام به گام پیش رود و فرصت زیادی باقی نیست.