چرا شانزده آذر یک روز میهنی است؟

0
297

شانزدهم آذر هر سال را گرامی می داریم، زیرا این روز متعلق به همه دانشجویان وطن پرست کشورمان می باشد. هر چند که مشهور است که دو تن از دانشجویانی که این روز را به وجود آوردند توده ای و یک تن آنها نیز از اعضای جبهه ملی بوده اند؛ اما به هر تقدیر، سایر دانشجویان میهن مان نیز در این روز به یاد ماندنی در تاریخ کشورمان، در شکل گرفتن آن سهیم بوده اند. دست کم جهت گرامیداشت آن دانشجویانی، که به هیچ گروه و دسته سیاسی وابستگی نداشته اند؛ و اینهمه افتخار آفریدند. از ایشان تمجید می نمائیم!

هر دانشجوئی هم، جزئی از پیکره بخش کوچک ترین واحد اجتماع، که در مباحث جامعه شناسی خانواده نامیده می شود است. این سلول کوچک در واحد خانواده در کل اجتماع مردم ایران، به جهت تحصیلاتی که دارد، و نیز به خاطر مطالعاتی که می نماید؛ می تواند یکی از شاخص ترین طبقه آگاه درون جامعه ما به شمار بیاید. یعنی هر کدام از این عزیزان دانشجو در کشورمان، که از یک واحد خانواده، که دارای چند عضو می باشد؛ می تواند تک سلول بارز آن مجموعه کوچک هم باشد؛ که به دامان مقدس دانشگاه آمده است؛ و این امر می تواند، دارای مفهومی بسیار بزرگ و با معنائی دارای اهمیت تلقی بشود.

مفهوم مورد نظر، این معنا را به ما القا می کند؛ که شانزده آذر، فقط به دانشجویان کشورمان منحصر نمی شود. بل، از آنجائی که تک تک آحاد این خانواده ها، ساختار اجتماعی یک کشور به بزرگی ایران را بنا می گذارند؛ و نیز از آن باب که هر دانشجوئی، متعلق به یکی از این خانه های کوچک و بزرگ در میهن مان می باشد؛ بدون تردید این روز بزرگ در تاریخ کهندیار ما، دارای نوعی از برجستگی مهم میهنی نیز هست. در صورت پذیرفتن این معنا، آنگاه در این رابطه مسؤلیت ویژه ای را، بر گردن یکایک هموطنان ما قرار می دهد. که عمل نمودن به آن، بر کلیه آحاد ملت الزامی می گردد!

اگر دانشجوئی خودش را، برای بیشتر به نمایش گذاشتن اهمیت این روز بزرگ آماده می نماید؟ باید این حرکت ارزشمند، در میان اعضای خانواده اش هم تسّری بیابد. از آنجائی که هر خانواده یک سلول اجتماع می باشد؛ تمامی جامعه در ایران، موظف می گردند؛ که به دلیل بها دادن به عملکردهای درست فرزندان دانشجوی خودشان، در سراسر ایرانزمین، برای گرامیداشت شانزدهم آذر، در محل دانشگاه های کشورمان گرد همدیگر بیایند؛ تا باری دیگر، به سردمداران رژیم جهنمی آخوندی در کشورشان نشان بدهند؛ که همگی شان یک سو و یک جهت گشته اند؛ تا در این روز خجسته، پای به میدان نبرد با اهریمن بگذارند. آنها می خواهند که باری دیگر، پوزه متعفن استبداد و زورمداری در میهن شان را، به خاک سیاه ذلت و نابودی بمالند!

برای آنکه این آرمان ارجمند و ارزشمند ملی، والائی بیشتری بیابد؛ لازم است که بقیه اعضای خانواده یک دانشجو، یا در کنار فرزند برومند و آزادیخواه خودشان قرار بگیرند؛ و یا دست کم، در خیابان های هر کجا که ساکن می باشند؛ حضوری غرورآمیز پیدا بکنند. تا به رژیمی که قصد مواجهه ی خشونت آمیزی با این عزیزان را دارد بفهمانند؛ که آنها، جگرگوشگان خودشان را، در میدان مبارزه علیه دشمنان داخلی و خارجی میهن شان تنها نخواهند گذاشت و هرگز هم نمی گذارند؛ که آنها، در شرایط پیکار با دشمنان مملکت و ملت شان، تنها و بی یار و یاور باشند. از اینرو، تا به ثمر رساندن این آرمان ملی در کنار ایشان می مانند. تا به مدد یکدیگر، و با پشتیبانی های اهورای یکتا، دست این غارتگران جنایتکار را، از مملکت اهورائی، و ملت آریائی خویش کوتاه بگردانند.

به ویژه، اکنون که سگ های حکومتی، با نام های مختلف(نیروی انتظامی، بسیج، لباس شخصی و…)، بیشتر از همیشه هار گشته اند؛ و به سبب اختلافاتی که با سایر هم پالکی های اشغالگر دارند؛ دندان های درنده خوی شان را به همدیگر نشان می دهند؛ به آنان بفهمانند، که اجازه نخواهند داد، تا این مردم ستیزان، فرصتی بیابند و با عزیزان ایشان(اعضای خانواده و فامیل دانشجویان مبارز)، که مایه دلخوشی همه هموطنان محروم شان می باشند؛ توحش خودشان را نشان بدهند!

در شانزدهم آذر امسال، فریاد دادخواهانه دانشجویان، و همه اعضای خانواده و فامیل شان، نسبت به سایر مراسم گرامیداشت شانزدهم آذر در سال های پیش، طنین بیشتری خواهد یافت؛ و به گوش همه عالم نیز خواهد رسید!

با تمامی تلاشی که دولت مزدور حکومت منفور اسلامی نموده است؛ تا نگذارد که آوای همصدائی پیر و جوان میهن مان، به گوش جان دیگر آزادیخواهان گیتی برسد. در این روز تاریخی در سال جاری، ملت سربلند ایران، باز هم آوای مؤثر شعارهای حق طلبانه خودشان را، چه دانشجو باشند و چه از اعضای خانواده های این عزیزان، دیوارهای قطوری را، که مانع بوده اند؛ تا نوای دادخواهی این عزیزان را، در فضای همه دنیا، تا به بی کرانه های افق عالم هم برسند؛ را چنان فرو خواهند ریخت، که دست منحوس آخوندهای متحجر را، از کل همه هستی ایران مان، کوتاه بگردانند.

باشد تا همه این بی سر و پاهای تاریخ، که اکنون بر سر اقتداری پوشالی می باشند؛ بدانند و بفهمند، که هنوز در بیشه زارهای کشورمان، شیران شرزه و شیربچگان آنان

حیاتی افتخارآمیز دارند؛ و هرگز اجازه نخواهند داد؛ تا مشتی خرافه پرست تازی یاغی، تا ابد بر سرزمین پاک آنها حکم برانند. و به مزدوری شیطان باشند!

شراره های بیگانه سوز آذرمان، بر دامان دشمنان اعتلای سرزمین اهورائی ما، نقش های مرگ آنان را ترسیم خواهند کرد. و این آتشی است، که داغی آن، هیچوقت فروکش نخواهد نمود. آن خاکستری که این شعله ها را پوشانیده بود؛ اکنون توسط نسیم آزادیخواهی مردم به ستوه آمده ایران، به یک سو شده، و به آن آتش زیر خاکستر، مجال خودنمائی را عطا نموده است. یک آذر آتشناک، با دو ویژگی!

 آذری که گرمای مهر به میهن را، به حرارتی تند از عشقی وطن پرستانه مبدل خواهد ساخت. و همان آذر شعله ور، وقتی به دشمنان میهن اشغال شده مان به دست این اهریمنان برسد. به جز تخریب و انهدام دژ آدمکشان، و نابود ساختن دزدان آزادی ایرانیان، هیچ نقش دیگری نخواهد داشت!

وصل تو ای عزیز جان

باد مبارک این زمان

بوی بهار و گل گرفت

چهره ی خسته خزان

آمده  بود  ، اگر  بلا

می رود و شود نهان

در همه سوی میهنم

مرد و زن و پیر و جوان

غرش رعد گونه شان

نعره ی آن شیر ژیان

که ثمرش رهائی است

مام وطن گرفته جان

مومنی از اخگر عشق

گفته غزل از دل و جان

 

محترم مومنی

 

مقاله قبلی” تلنگر ” بخش پنجم، بونژو، دا، گود مورنینگ، داخ !
مقاله بعدیرئیس شورای شهر قم: ۱۴ هزار متر زمین به نماینده رهبر در اصفهان واگذار کردیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.