” سلفی عزت ” ، ” سلفی حقارت ” !

0
232

همانطوری که می دانید، خانم فدریکو موگرینی نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در مراسم تحلیف حسن روحانی شرکت داشته است. بهتر است این را هم بدانید؛ که نمایندگان مجلس شورای آخوندی، برای گرفتن عکس های سلفی با او، با چه ولع و از خود بی خود شدن به این کار پرداخته اند؛ و چگونه دست و پای خودشان را، جهت پیشی گرفتن در این امر از دیگر همکاران شان گم کرده بوده اند!

از بازتاب دیدگاه های کسانی که در اینستاگرام و تلگرام این تصاویر را دیده و نظرشان را ثبت کرده اند؛ می توان به راحتی به قبح عمل این نمایندگان مجلس پی برد. که چگونه آبروی مردمان یک مملکت آبرومند را به ضلالت رفتار خویش تباه نموده و رسوا کرده اند. تعدادی از این عکس های سلفی در برخی از رسانه های دیداری – نوشتاری پارسی زبان در خارج از کشور انتشار یافته اند. و به درستی می توان در این باره نوشت؛ که بر وزارت کشور رژیم ملاهای بیمار جنسی فرض واجب است؛ که هنگامی که هر نماینده ای رأی حد نصاب برای نمایندگی در مجلس را می آورد؛ پیش از آن که به او رأی تشخیص صلاحیت بدهند. وی را به لحاظ روحی – روانی، به ویژه در امور جنسی مورد معاینه و تست مخصوص قرار بدهند. تا در چنین شرایطی، مانند همین رویداد شتاب آقایان برای گرفتن سلفی با خانم موگرینی در مراسم تحلیف روحانی پیش آمده است تکرار نشود!

فرج الله رحیمی نماینده مردم شیراز در مجلس آخوندی، چنان در این رابطه عمل نموده، و با چه حرکت زشت و نامناسبی تلاش داشته که صندلی خودش را، هر چه نزدیک تر کنار صندلی خانم موگرینی قرار بدهد؛ که موجب واکنش های بسیار منفی دیگران نسبت به خودش شده است. با اینکه در این باره عذر خواهی هم نموده، اما منتقدان عمل او گفته اند: ” این حرکت در شأن نماینده مجلس نبوده است. ” !

علیرضا سلیمی عضو نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس، این اقدام را نشانگر ” خود باختگی در برابر غرب ” خوانده و گفته است: ” در صورتی که بقیه نمایندگان به هیأت نظارت بر رفتار نمایندگان شکایت کنند. قطعا هیأت نظارت، این رفتار دون شأن را بررسی خواهد کرد. ” !

صادق خرازی مشاور سید محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری او نیز گفته است: ” ای کاش مجلس، یک آموزش پروتکل رفتار و اخلاق جمعی برای نمایندگان محترم تدارک می دید؛ که وجاهت نمایندگان مورد نقد قرار نمی گرفت. ” و این در حالی است که احمد مازنی نماینده دیگر مجلس، که از معدود طرفداران این حرکت می باشد گفته است: ” خانم موگرینی نماینده اتحادیه اروپا در مراسم تحلیف بود. این تصویر علاقه نمایندگان ملت ایران در مجلس، به روابط عمیق و محترمانه با مردم قاره سبز را نشان می دهد. ” !

اصولگرایان هم که از جمله منتقدان اصلی گرفتن سلفی با خانم موگرینی هستند؛ در شبکه های اجتماعی، از ” هشتک های ” < سلفی عزت > و < سلفی حاقارت > استفاده کرده اند؛ و نمایندگان فراکسیون امید را، به خاطر این کار به باد انتقاد گرفته اند. مرادشان از ” سلفی – عزت ” عکس هائی است که مدافعان حرم با قاسم سلیمانی جنایتکار گرفته اند. و منظورشان از ” سلفی – حقارت ” نیز همین سلفی هائی است که نمایندگان هیز و لش و زن ندیده مجلس بی اعتبار آخوندی با خانم فدریکو موگرینی برداشته و منتشر کرده اند!

برای ما به عنوان ملت اسیر سرزمین اشغال شده میهن مان، تردیدی وجود ندارد که همگی شان از سر تا به پا ” یک کرباسند ” و دیدگاه های دینی شان، جز حول محور مسائل جنسی نیست. و هر چه که بیش از بقیه موارد و موضوعات به آن می پردازند؛ جز مسائل مربوط به کمر به پائین شان نیست و نخواهد بود!

با این توصیف، این افراد عوام، یا حتی این اشخاص متشخص درون رژیم بی مایگان اسلامی، چگونه خواهند توانست برای یک ملت بزرگ، به ویژه جوان ترهای آنان، نمونه های بارز اخلاق و تربیت و نزاکت فردی و اجتماعی ایشان باشند؟ آن موقعی که سرزمین اهورائی ما و ملت سرفراز آن، زیر پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان کشورمان، و با حضور مدیران شایسته و بایسته ای که از اساتید آموخته و با سواد و اهل خرد و اندیشه بودند؛ باز هم در میان جامعه بد سرشتانی مانند ” اصغر قاتل ” و امثال او نیز یافت می شدند. وای به حال ایران و مردم آن، که اکنون این مملکت باستانی و اهورائی، زیر لوای خرچنگ نشان سیک های هندی و با حضور بدترین و عوام ترین مدیران بی یا کم سواد و ناآگاه و نابخرد اداره می شود!

محترم مومنی

مقاله قبلیچین حساب‌های ایرانیان را مسدود کرد
مقاله بعدیانتقاد مطهری از حاشیه‌ ها در مورد سلفی نمایندگان با موگرینی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.