دانشگاه آزاد اسلامی وجه المصالحه اختلافات درونگروهی رژیم اسلامی!

0
347

قلع و قمع مسؤلان رسانه های دانشگاه آزاد اسلامی، کار کدامیک از این دو است؛ سپاه پاسدارن یا دوستان بیت رهبری؟ این مرکز آموزشی در کشور، در زمان زنده بودن خمینی دجال، و به پیشنهاد روباه مکار انقلاب، علی اکبر هاشمی رفسنجانی تأسیس گردید. گشایش چنین دانشگاهی، که در سراسر  کشور دارای واحدهای آموزشی است؛ و به لحاظ غیرانتفاعی بودن آن، یکی از بزرگ ترین مراکز پولساز در کشور می باشد. نه به خاطر انتشار بیشتر فضل و دانش در میان مردم ایران بود؛ و نه به دلیل گسترش دست آوردهای علمی دانشمندان این رژیم، از نوآوری های دیگر دانشگاه های سراسر جهان، و ارائه آنها به جویندگان تازه های علمی در میان مردم ایران، و دیگر ممالک دنیا بود. بلکه فقط و فقط به سبب کسب درآمد بیشتر، برای سران زیاده طلب جمهوری منحط اسلامی، به ویژه کسانی از دست اندرکاران این حاکمیت قدرت پرست و سودجو تأسیس شد. که ضمن استفاده کردن از همه نعمت های پر درآمد موجود در ایران، می خواستند که از موجودی جیب های مردم ایران نیز به نفع خودشان بهره ببرند. بخصوص بخشی از افراد این حکومت منفور و اهریمنی، که هنوز دست اندر کار اختلاس های میلیاردی در مملکت نشده بودند!

در میان سالهای 1363 تا 1373 خورشیدی، که من در دپارتمان روان شناسی چند واحد آموزشی این دانشگاه تدریس داشتم؛ هزینه فقط یک ترم از رشته زبان و ادبیات فارسی در این دانشگاه، نزدیک به یک میلیون تومان بود. یعنی پدرهای کارگر و کارمند و کشاورز دانشجویان این دانشگاه در ایران، با داشتن یک دانشجو در این دانشگاه، اگر در شرایط ورشکستگی مالی قرار نمی گرفتند؟ از معجزات به حساب می آمد. کمی از این مبالغ سرسام آور، جهت مخارج خود دانشگاه آزاد هزینه می گشت. بقیه آن نیز در حساب های بانکی سران درجه یک آن برای ایشان ذخیره و پس انداز می شد!

در زمان ریاست دکتر جاسبی بر این دانشگاه،(فراموش نکنیم که ریاست کل و غیر مشخص آن، همیشه با هاشمی رفسنجانی بود.) و ریاست کل مشخص و قابل مشاهده دانشگاه آزاد اسلامی در سراسر کشور، بر عهده دکتر جاسبی که خودش دارای دکترای مدیریت بود قرار داشت. هر کدام از واحدهای آموزشی آن نیز، رؤسائی که دکتر جاسبی بر آنجا می گمارد را داشتند. لازم به بیان است، که فرزندان ریاست کل و رؤسای منتخب و مدیران واحد های گوناگون این دانشگاه، یا از بخشودگی پرداخت هزینه دانشگاه برخوردار می شدند؛ و یا به نحوی مشمول تخفیف در پرداخت واقع می گشتند. اما در بین دانشجویان این مراکز آموزشی در کل مملکت، افرادی هم دیده می شدند، که فرزندان طبقات پائین و کم درآمد جامعه بودند(چه بسا که هنوز هم چنین باشد که هست)؛ فرزندان دهقانان و کارگرانی، که ناگزیر به پرداخت نمودن آن هزینه های سنگین می گشتند. تنها کمکی که به این دسته از دانشجویان می شد؛ پرداخت کردن پول تحصیل شان در دانشگاه به شکل قسطی بود!

همیشه در میان مسؤلان پائین و بالای ادارات و وزارتخانه های این حکومت استبدادی سود پرست، پیشی گرفتن از همدیگر در لفت و لیس های درآمدهای سازمانی که در آن مشغول به کار بوده و هستند وجود داشته و همچنان نیز دارد. و این خود یکی از دلائل عمده ای است، که آنها را به جان یکدیگر می اندازد؛ تا همدیگر را از درون دایره های سودآور به بیرون پرتاب نمایند. تا که با اخراج کردن رقبای خودشان در آن منافع موجود در درآمدهای مؤسسه شان، همه مبالغ به دست آمده در محل مدیریت مربوطه را، شخص خودشان به جیب بزنند!

ظاهرا رقابت های پیشین مسؤلان این دانشگاه، حتی کسانی از سایر مؤسسات و زیرمجموعه مدیریت اصلی و بلامنازع این حکومت در کشور(مقام معظم رهبری!!!! و اعضای بیت ایشان، و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)، که به گونه های متفاوت، اجازه دخل و تصرف در دارائی های این مرکز علمی در کشور را دارند. با دیدن رقبای جدید و همدستان نارو زن خودشان، بر آن شده اند که افسار مدیریت، به ویژه بخش مالی دانشگاه آزاد را خود به دست بگیرند. تا اجازه پیشرفت مدیران تازه مستعفی اعلام شده آن را، در بیشتر دستبرد زدن ایشان به این ثروت عظیم را به آنان ندهند؛ و همه را خودشان یکجا تصاحب و حیف و میل نمایند!

از پس از شکل گرفتن انقلاب سیاه اسلامی در ایران، افرادی که در هر کجا از سازمان ها و مؤسسات دولتی و حکومتی در کشور، مصدر امور مدیریتی آن می گردند. نخستین کاری که می کنند؛ جا به جائی تیم خودشان با مجموعه ای که ریاست پیشین آنجا برای همکاری مستقیم با خودش گرد آورده بود است. این کار خودش نشانه آن است؛ که ایشان همدستان خودشان در هر کجا که مسؤلیت اصلی را دارند به کار می گیرند. تا به راحتی بتوانند، بیشتر منافع آن مرکز را، برداشت کنند و هر یک به نسبت پست و مقامی که در آن سازمان یا مؤسسه دولتی دارند. بخشی از ” لحاف ملا نصرالدین ” را، برای خویشتن اختصاص بدهند!

با کشتن هاشمی رفسنجانی در نظر داشتند؛ که مراکز زیر نظارت وی را، مورد دستبردهای خود قرار بدهند. مشخص ترین مرکز پر درآمد زیر نظر رفسنجانی، همین دانشگاه آزاد اسلامی بود؛ که آقایان اینجا را، مورد هدف نخستین ترکش های سودجویانه خویش قرار داده اند. تا به کسانی که زین پس، و با تشکیل دولت جدید حسن روحانی، خواهند توانست سیخی درون بخش مالی این مجموعه غیر انتفاعی فرو بکنند بفهمانند؛ که….: ما به شما اجازه نمی دهیم، تا از اینهمه سرمایه پر طرفدار بهره مند بشوید. بنا بر این، دست خود و ارباب تان را از این مجموعه سودآور کوتاه می کنیم؛ و با حذف نمودن ایادی شما از دانشگاه آزاد اسلامی، و جایگزینی افراد خودمان در آن، در همین ابتدای کارتان به شما اجازه ندهیم؛ که از حیطه پیشروی از خاکریزهای ما در حکومت برخوردار گردید!

به عبارتی دیگر، پس از شکست ابراهیم رئیسی آیت الله ” قتل عام ” در انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم، و انتصاب مهندسی شده حسن روحانی در این مقام، از آنجائی که منتصب گشتن وی و ابقای او در پست ریاست جمهوری، از درون بیت رهبری و به خواسته و صلاحدید خود سید علی خامنه ای تحقق یافته است. فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب، که از همدستان تندروهای اصولگرا در این حکومت می باشند؛ نتوانسته اند در باور خود بگنجانند؛ که این بار مانند دوره های نهم و دهم ریاست جمهوری رژیم، که رهبرشان به ایشان گوش می داد و فرد مورد نظر آنها(محمود احمدی نژاد بلاهت پیشه) را، که به دستور سپاه و به نفع ایشان و اصولگرایان کار می کرد؛ به ریاست جمهوری برسانند. به همین خاطر، اکنون که نه خامنه ای و نه اعضای بیت رهبری، بهائی به خواسته ایشان نداده اند؛ و توانسته اند که به آنها ” پاتک ” بزنند؛ و شخص مورد نظر خودشان را، در جایگاه ریاست قوه مجریه بنشاند!

این جایگزینی ها در دانشگاه آزاد صورت گرفته است. از برکناری رئیس کل آن، تا رؤسای رسانه های دانشگاه، مریم جمشیدی مدیر عامل خبرگزاری ” آنا ” ،  سید وحید عقیلی سرپرست روزنامه ” فرهیختگان ” و حسین حبیب زاده سرپرست سایت ” ایسکانیوز”، از رسانه های وابسته و زیرمجموعه دانشگاه آزاد اسلامی، از مقام خود عزل گشته و پاکسازی شده اند. و رضا واعظی به عنوان مدیر عامل باشگاه خبرنگاران دانشجوئی، و مدیر عامل ” خبرگزاری ایسکانیوز” ، یاسر احمدوند مدیر عامل خبرگزاری دانشگاه آزاد (آنا) و محمدامین ایمان جانی به عنوان مدیر عامل روزنامه ” فرهیختگان ” جایگزین سه تن نامبرده در بالا در پست های مربوطه شده اند!

دو تن از افراد جدید، یاسر احمدوند مدیر عامل شرکت ترنج(وابسته به سپاه) ، و محمد امین ایمان جانی مدیر مرکز رسانه های آنلاین سازمان رسانه ای سراج بوده، که در گذشته مدیریت روابط عمومی خبرگزاری تسنیم(وابسته به سپاه) را بر عهده داشته است. می توان جنین نتیجه گرفت، که این جا به جائی ها، توسط خود سپاه پاسداران، و در پی انتقامجوئی از رهبر متمرد، که مانند گذشته از ایشان پیروی ننموده است باشد!

محترم مومنی

مقاله قبلیواکنش دستیار جلیلی به نامه ی علی مطهری به رییس قوه قضاییه دربارۀ رفع حصر
مقاله بعدیمرگ مسئول حراست هیرمند بر اثر خوراندن اسید
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.