از شناسنامه اصلی مان محافظت کنیم!! محترم مومنی روحی

0
431

شناسنامه من و شما و عزیزان مان، فقط آن دو سه برگ کاغذی نیستند؛ که مشخصات ما، پدر و مادر، همسر و فرزندان مان در آن ثبت می گردند. بلکه شناسنامه اصلی همگی ما آن چیز هائی می باشند؛ که متعلق به تمام مردمان ایران و تاریخ کهن سرزمین باستانی مان هستند. از گذشته های دور تا به امروز، شخصیت های والای گرانقدری در ایران زیسته اند؛ که تلاش های زیادی برای ایجاد سربلندهای بیشتر برای مملکت و هم میهنان شان کرده اند؛ که نمی توان عظمت کارهای آنان را فراموش نمود؛ و در رهگذر زمان از آنان یادی ننمود!

در روزگاران پیشین در کهندیارمان، همچنین در میانه راه که میهن مان به شهرت جهانی خود نزدیک می گشت؛ و نیز در عهد کنونی و زمان معاصر، اهورای مان هر از چند گاهی، شناسنامه افتخار برانگیز جدیدی به ما عنایت نموده است. تا که مانند دوران های پیش از زمانه حاضر باری دیگر بتوانیم؛ که با افتخار سرمان را جلوی سرهای دیگر بالا نگهداریم؛ و به آنچه که داریم و متعلق به تمامی ایرانیان میهن پرست می باشد مباهات نمائیم!

بدیهی است که یک سرزمین چند هزار ساله، در زمان های گوناگون از عمر افتخار آمیز خودش، دارای مفاخری ارزنده بوده باشد؛ که مردمان ساکن در آن دیار، بتوانند با سربلندی به داشتن چنین مدارک ارزشمندی به خود ببالند؛ و حتی آن را مانند شناسنامه رسمی خویش به دیگران هم معرفی نمایند. کوروش هخامنشی، داریوش بزرگ، نادرشاه افشار، میرزا محمد تقی خان فراهانی ملقب به امیر کبیر، برگه های چهارگانه افتخار برانگیزی، از شناسنامه ملی و اصلی و معتبر ما ایرانیان بوده و هستند؛ که هم اکنون نیز به آنان مباهات فراوان داریم؛ و نام نیک شان را، سندهای افتخار برانگیز بزرگی، برای خود و میهن مان می دانیم!

از زمان منقرض شدن حکومت نامناسب و بی کفایت قجرها در کشورمان، که با همت والای رضا شاه کبیر شکل گرفت. و در پی آن، مبادرت ورزیدن آن پادشاه میهن پرست، به ایجاد کردن تحولات نوین در ایران، و به وجود آوردن تغییرات مهمی در زندگی مردم کشور، که با برداشتن یک سیستم حکومتی استبدادی در مملکت مان، و جایگزین کردن آن با حکومت پادشاهی پهلوی همراه بود. گوئی که توسط آن شاهنشاه ایراندوست، اقیانوسی از آبی نامشهود، بر چهره آلوده ایران در آن زمان افشانده شد؛ و رضا شاه بزرگ، با شستشو دادن سیمای نازیبای ایران آن زمان توانست؛ که پلیدی و سیاهی ها را از پیکره سرزمین اهورائی ما بزداید؛ و باری دیگر از آن، یک سرزمین رو به بهبودی های همه جانبه را بسازد و سامان ببخشد!

به درستی می دانیم که در روزگار پادشاهی چند صد ساله اخیر در میهن مان، سابقه نداشته است؛ آنچه که آن مرد بزرگ، سرسلسله حکومت پادشاهی پهلوی رضا شاه کبیر، برای مملکت و هم میهنان اش انجام داده است. دارای نمونه مشابهی که دیگران به آن پرداخته اند باشد. تا حدود زیادی برای همگی ما روشن و آشکار است. اهمیت کارهای برجسته ای که آن پادشاه بزرگ برای ایران و ایرانی عملی نمود؛ نیاز به نگارش چندین جلد کتاب دارد. تا بتوان به درستی به خدمات آن پادشاه یگانه در تاریخ ایرانزمین اشاره نمود؛ و در حد امکان در این مورد حق مطلب را بیان کرد!

اما با توجه به راستگوئی و ارج نهادن به زحمات فراوان آن پادشاه دوراندیش، که فقط در طول شانزده سال حکومت رضا شاه کبیر در ایران صورت گرفته، بر همگی ما فرض مسلم است؛ که نام فراموش نشدنی آن نابغه کبیر میهن مان را، در کنار چهار برگ دیگر شناسنامه ملی خودمان بگذاریم. تا به هم میهنان خویش بگوئیم: پیش از حفظ کردن شناسنامه های کاغذی تان در محلی امن، به یاد شناسنامه های اصلی و ملی خود هم باشید؛ و نام بزرگ آن ابرمردان تاریخ میهن تان را، با قرار دادن در شناسنامه ملی تان، پر ابهت ترین کارهائی که به دست و با اندیشه نام آورانی همچون کوروش کبیر، داریوش بزرگ، نادر شاه افشار، امیر کبیر و رضا شاه بزرگ، در میهن باستانی تان به انجام رسیده اند را قدر بدانید. و با گذاشتن نام این بزرگمردان تاریخ ایرانزمین، بر روی شاخص ترین پروژه هائی که دانشمندان میهن مان به آن مشغول می گردند. حتی بر روی ساختمان های مهمی که در سراسر ایران وجود دارند. و یا نامیدن اسامی آن بزرگان بر روی پژوهش های علمی که دانشمندان مان به آن می پردازند؛ و نیز بر هر امری که جنبه ملی داشته و مورد استفاده مردمان بیشتری قرار می گیرند. هم اعتبار موارد نامبرده را افزایش بدهیم؛ و هم اندکی از زحمات بی شائبه آن میهن پرستان راستین را ارج بنهیم و یاد نمائیم !

پاسداری از نام های بزرگ و فراموش نشدنی آن شخصیت های گرانقدر تاریخی، نه فقط وظیفه هر ایرانی میهن پرستی است. بلکه اینگونه به بازماندگان خویش هم خواهیم آموخت. اینها شناسنامه های اصلی شما ایرانی ها هستند؛ که در عرض زندگانی خودشان در تاریخ طولانی سرزمین نامی و بلند آوازه شان، به اموری پرداخته اند؛ که تا انتهای عمر این کره خاکی و ابدیت ایرانزمین، جاودانه و پاینده خواهند ماند!

از آن پس که به این طریق، شناسنامه ملی و اصلی ایرانی ها، برگ طلائی جدیدی را بر خود ضمیمه نمود. تا بیش از پیش برای ملت فهیم و میهن پرست کشورمان، اسباب سربلندی و آبرومندی بیشتری را فراهم سازد. نقش بسیار مؤثر آن پادشاه یگانه در تاریخ ایرانزمین، بیش از آنی بود که در محفظه ذهن محدود ما جای بگیرد؛ تا بتوانیم آثار خدمات بی نظیر او را تشخیص بدهیم و قدر بدانیم!

چنانچه در موقع تخریب آرامگاه آن افتخار ایران و ایرانی، که به دست صادق خلخالی جنایت پیشه به انجام رسید. خودمان را به آنجا نرساندیم؛ تا که جلوی آن حرکت مذبوحانه و ضد ملی و بی شرمانه را بگیریم. حتی بعد از شکل گرفتن آن کنش ناجوانمردانه نیز، به خیابان های کشورمان نرفتیم؛ تا که صدای اعتراض مان در باره آن کار ظالمانه را، به گوش مخالفان مغرض آن یگانه تاریخ ایران برسانیم؟!

اما آن برگ نوین شناسنامه ملی ایرانیان، آنقدر به هم مینان خویش بها می داد؛ که حتی جسم گرامی بی روح و مومیائی شده اش، از درون محفظه بتونی خودش را به بیرون رساند. تا پاسخ دوستداران خودش را، که در تظاهرات آزادیخواهانه و حق طلبانه خویش در دیماه سال پیش، فریاد بر آوردند:‌ « رضا شاه ، روحت شاد » را به این وجه به آنها بگوید؛ و اینگونه به آنان نشان بدهد؛ که همچنان مانند زمان زنده بودن و حضورش در سرزمین باستانی خویش، دلبسته ایجاد کردن بیشترین زمینه های مثبت در زندگی ملت ایران است!

محترم مومنی

مقاله قبلیتعلیق کلیۀ همکاری‌های دانشگاه‌های منطقۀ “فلِمیش” بلژیک با جمهوری اسلامی،در اعتراض به موقعیت احمدرضا جلالی
مقاله بعدیادامه بازداشت صادق قیصری در زندان تهران بزرگ بدون دسترسی به وکیل و رسیدگی پزشکی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.