آنها چگونه مافیای جمهوری اسلامی را حذف خواهند کرد؟! محترم مومنی روحی

0
247

اختلافات جدی میان جمهوری اسلامی در ایران با حکومت آمریکا، اگر بیش از سی سال سابقه نداشته باشد کمتر از آن هم نیست. در زمان ریاست جمهوری پرزیدنت بیل کلینتون در ایالات متحده، موقعی که سران رژیم ملاها در ایران، مانند همین برهه زمانی کنونی، رجز خوانی های ابلهانه ای در واکنش به تهدید های دولتمردان آمریکائی ابراز می نمودند. یک روز بر روی صفحه تلویزیون های جهان، در بخش خبری آنها موضوعی مطرح گردید؛ که هیچگاه در مخیله ی هیچ سیاستمداری نمی گنجید؛ که آن واکنش پرزیدنت بیل کلینتون در آن موقعیت زمانی، چگونه تا به امروز کشانده خواهد شد؛ و روزگار جمهوری ضد بشری اسلامی را، به چنین تیرگی مذبوحانه ای که هم اکنون هست خواهد رساند؟!

در آن هنگام در خبرهای همه رسانه ها در دنیا، تصویر جالبی از رئیس جمهور وقت آمریکا نشان داده شد؛ که در یک دست او اسکناس هزار تومانی حکومت ملاها بود؛ و در دست دیگرش، یک اسکناس یک دلاری آمریکائی قرار داشت. بیل کلینتون با بیان یک عبارت کوتاه خطاب به سرکردگان رژیم آخوندی در ایران، در حالی که همان اسکناس یک دلاری را بالا نگه داشته بود گفت: « این را( یک دلاری آمریکا را) به این ( اسکناس هزار تومانی رژیم آخوندی) تبدیل می کنیم. » !

در آن موقع در ابتدای امر، برخی از ناآگاهان به ریزه کاری های مسایل سیاسی بین المللی، با پوزخندی که به این حرکت آقای کلینتون زدند؛ با غروری بی جا گفتند: « به همین خیال باش…. » ؛ اما اکنون بعد از اینهمه سال، بدنیست که در شرایط اضمحلال جمهوری دزد و جانی اسلامی، یادی از آن گذشته نه چندان دور بکنند؛ و باری دیگر با به خاطر آوردن آن هشدار تاریخی، به شرایط بسیار بسیار بد اقتصادی در ایران کنونی بی اندیشند. تا میان آن روزگار با موقعیت امروز، مقایسه ای بدون جبهه گیری را انجام بدهند. سپس کلاه شان را نزد خود در جایگاه قضاوت بنشانند و از آن بپرسند: « آیا ما اشتباه می کردیم، که به آن نمایش برخاسته از یک واقعیت تلخ تاریخی و سیاسی بها ندادیم ؟ » !

در باره مقایسه میان واکنش دولت وقت آن دوران در آمریکا، نسبت به اراجیف آخوندهای حکومتی داخل کشورمان، با آنچه که الان در شرایطی مشابه با آن زمان در جریان است. می توان نتیجه گرفت؛ که این قصه سر درازی داشته و دارد. که بی توجهی آخوندهای حاکم در ایران، به آنچه که می بایست انجام می دادند و ننمودند. وضعیت ایران را به جریانی رساند؛ که اوضاع مملکت از اینی هم که هست بدتر و شدید تر نیز بشود!

از حدود ده روز دیگر، از نیمه مرداد ماه جاری، بخش اول تحریم هائی که دونالد ترامپ حرف اش را زد آغاز می گردد. هنوز هیچ تحریمی شروع نشده، شرایط زندگی مردم ایران وخیم تر از هر موقع دیگری شده است. که متاسفانه چنانچه تحریم های بخش دوم نیز شروع و فعال بشوند؛ حکایت تلخ مرگ تدریجی مردم بی گناه ایران نیز آغاز می گردد؛ که بارزترین نشانه های بی کفایتی های مسؤلان رژیم ملاها در ایران خواهد بود. پسر بچه دوازده ساله به خاطر فقیر بودن خانواده اش خودکشی می کند. نه به آن خاطر که چرا آنها فقیر شده اند؟ بلکه خودش را می کشد؛ تا سنگینی حضور یک نانخور دیگر را از شانه های پدر و مادر بی گناه خود و بقیه فرزندان آنها بردارد!

نه فقط در بازارهای عمده دنیا، بلکه در نزد هر یک از ساکنان این گیتی پهناور، نقش پول و معاملات کوچک و بزرگی که به وسیله آن صورت می گیرند کتمان کردنی نیست. کاربران این ماده حیاتی در همه جا باور دارند؛ که بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی مردم جهان، به وسیله همین مورد معجزه آسا حل می شوند. به شرط آن که مصرف کنندگان این شیئ کارساز، بدانند و بلد باشند؛ که آن را در کجا و چه وقت به کار بگیرند؟!

سیاستمداران ایالات متحده آمریکا، از همان موقعی که آیت الله جیمی کارتر خبیث و حزب متبوع وی دموکرات های ضد ایرانی، بزرگ ترین فاجعه تاریخ را مرتکب شدند؛ و مخوف ترین اشتباه سیاسی خودشان را، با راه اندازی جمهوری منفور آخوندی در ایران به مرحله اجرا گذاشتند. هم مصیبتی چهل ساله را بر مردم ایران وارد نمودند. هم نیمی از ساکنان این کره خاکی را، مورد تجاوزات قدرت پرستانه ملاهای حاکم بر ایران قرار دادند. و هم خودشان را به بزرگ ترین دردسری که می توانستند داشته باشند انداختند!

از آنجائی که قرار نبوده و نیست؛ که اوضاع ایران و آمریکا و سایر ممالک دنیا، به سبب وجود زیانبار حاکمیت اسلامی به همین شکل ناهموار باقی بماند. سیاستمداران کارکشته جبهه رقیب دموکرات ها در ایالات متحده، جمهوریخواهان بر آن بودند؛ که لکه ننگ این اشتباه بزرگ تاریخی را، از چهره عملکردهای چند صد ساله شکل گیری کشورشان بزدایند؛ و نکبت مشمئز کننده حضور آخوند و ملا و رمال و سایر زیرمجموعه های این فرقه اهریمنی را، از کلیت نقشه جغرافیائی جهان پاک نمایند. برای عملی نمودن چنین آرمان بزرگی، به یک ابتکار مهم و کارساز پرداختند. و با توجه به اهمیت پول و معاملاتی که به وسیله آن در دنیا شکل می گیرند؛ یک کاسب کارکشته و شجاع و اهل معامله را، برای مدیریت کشورشان در نظر گرفتند. که به خواست آفریدگار بی همتا، جهت تحقق بخشیدن به چنین هدف بزرگی، آراء لازم برای به ریاست جمهوری رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا را فراهم آوردند!

به همین خاطر شانس همگی ما و آنها، برای سرنگونی هر چه سریع تر جمهوری ننگین اسلامی آنقدر بزرگ است. که بدنه منفور این حاکمیت مبتذل آخوندی هم به رعشه افتاده است!

چراکه در این برهه زمانی، شخصی بر مسند ریاست جمهوری در آمریکا قرار گرفته است؛ که در همین مدت کوتاه از ریاست اش بر دولت ایالات متحده، بسیار متهورانه و مصمم، به کارهائی دست زده، که نه تنها از هیچ رئیس جمهور دموکراتی بر نیامده و نمی آید. بلکه در میان خود دولت های جمهوری خواهی که تا کنون در این کشور قدرت را در دست داشته اند. نیز چنین شخصیت مصممی نبوده، که با تکیه به تلاش های تیم بسیار قوی دولت خودش، بتواند به کارهائی که ناشدنی می نمود بپردازد؛ و آنها را تحقق هم ببخشد!

آنچه که از حکومت کره شمالی در اذهان عمومی در گیتی بود؛ قلدری و یکه تازی های « کیم جون اون » رهبر آنجا بود؛ که با سخت گیری های زیادی نسبت به ملت کشورش، آنها را در شرایط سختی قرار می داد. تا بتواند هزینه های سنگین تولیدات هسته ای این کشور را تامین نماید. اما چه شد که بر اندام این فرد دیکتاتور و قلدر، یکباره آب سردی ریخته شد؛ و آتش غرور بی جای او را خاموش کرد؟!

تا جائی که هم اکنون، بدون تفکر به مبالغ هنگفتی که برای آماده نمودن پایگاه های اتمی خودشان هزینه کرده اند. بعد از دیدار کیم جون اون با پرزیدنت ترامپ، در مسیر تعهداتی که طرفین به همدیگر داده اند. در حال مسدود کردن بزرگ ترین پایگاه تولیدات هسته ای کشورشان هستند؛ و چه بسا که به زودی، سایر تاسیسات شان در این زمینه را نیز تخریب نمایند؟!

« صلاح مملکت خویش خسروان دانند» !
رئیس جمهوری آمریکا آقای دونالد ترامپ، با همه غیر قابل پیش بینی بودن کنش های سیاسی اش در تمامی زمینه های بین المللی، قبل از هر موضوع دیگری، در حال مبارزه ای بسیار سرسختانه با رقبای دموکرات خود در حزب دموکرات آمریکا است. تا به آنها نشان بدهد و بگوید؛ که ایشان(دموکرات ها) در موقعیت کنونی جهان سیاست، فرسنگ ها از جوامع پیشرفته در دنیا عقب مانده اند؛ و تمهیدات بزدلانه افرادی مانند باراک حسین اوباما، در طول هشت سال تکیه دادن او بر کرسی مدیریت در کشور آمریکا، چه اشتباهات فاحشی را مرتکب شده، که هم به خودشان زیان وارد آورده اند؛ و هم به مردم اسیر ظلم و ستم حکومت آخوندی در ایران لطمات بزرگی زده اند!

اکنون از نخستین روزهائی که پرزیدنت ترامپ به ریاست جمهوری در ایالات متحده رسیده است. شاهد هستیم، که موفقیت های قابل توجهی را برای کشور خویش کسب کرده، و تا جائی که می توان تخمین زد؛ برای عینیت بخشیدن به برخی دیگر از ذهنیت هائی که در مبارزات انتخاباتی خود برشمرده بود آماده می شود. اگر بگوئیم که سرنگونی جمهوری پلید اسلامی در ایران، بزرگ ترین موضوعی که ذهن ترامپ را اشغال کرده است؛ نه سخنی نا به جا را مطرح نموده ایم؛ و نه این مورد ناشدنی است. زیرا « خواستن توانستن است » ؛ چنانچه ترامپ و اعضای کابینه اش بخواهند؛ که تقریبا بدون کم ترین تردیدی می خواهند. چنانچه در سخنان مایک پمپئو و سایر دولتمردان آمریکائی شنیدیم. آنها به ملت ایران قول حمایت کردن از آنها را داده اند!

اما به مرحله انجام رسیدن چنین آرمان بزرگ و حیاتی، منوط به آن می شود. که مردم دلیر ایران، به ویژه جوانان برنا و سلحشور ایرانزمین، خودشان با همت والائی که از آنها سراغ داریم. این مهم را تحقق ببخشند!

محترم مومنی

مقاله قبلیجزئیات چگونگی چرخه فساد در واگذاری پروژه‌های شهرداری به پیمانکاران خاص از طریق شهرداران و معاونت‌ها
مقاله بعدیدعوت دکتر پاتریک بختیار از مردم ایران برای حمایت از شاهزاده رضا پهلوی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.